بانک غدیر صفحه 1814

صفحه 1814

شد سراپا شور و توفان تا شنيد اسم علي

كوثري كه ناز او را قلب جنت مي‌كشيد

ناگهان پروانه شد دور سر حيدر پريد

روزگارش شد علي، دار و ندارش شد علي

از ازل در پرده بود آيينه دارش شد علي

رحمتٌ للعالمينم گرد من ديو و پري

مي‌پرند و من ندارم چاره جز پيغمبري

بعد از اين سنگ محك ديگر ترازوي علي است

ريسمان رستگاري تارِ گيسوي علي است

من نبي‌اَم در كنارم يك «نبأ» دارم «عظيم»

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه