بانک غدیر صفحه 2675

صفحه 2675

با هم نبودن تان، برابر بود با نبودَن تان. اگر با هم نبوديد كار نبوّت به كجا و مسير ديانت به چه جايي ختم مي‌شد؟ قطعاً تاريخ عوض مي‌شد و فلسفه خلقت دگرگون مي‌گشت.

بارها گفتم و حق غير ازاين نيست، كه اين رابطه مخفي مانده، اگر اين رابطه، همان طوري كه بود به آيندگان بازگو و به آن عمل مي‌شد، كدام حقّي دراين عالم پايمال مي‌شد و كدام گرسنه‌اي چشم انتظار غذا، سر به بالين بستر مي‌نهاد؟

اختلاف سِنّي تو با نبي گرامي اسلام صلي الله عليه وآله حدود 30 سال است لحظه به لحظه در كنار آن وجود مقدّس زيستي، اين باهم بودن واين رابطه با نبي را به خاطر فهم مردمان آن زمان «همانند رفتار بچّه شتر نسبت به مادر تشبيه ميفرمودي.» (8)

اسلام آوردن و ايمان آوردن تو به رسول خاتم از مسلّمات و از واضحات عمر تاريخ است؛ اوّلين مردي كه به رسول نور ايمان آورد تو بودي و اين را به عنوان افتخاري براي خود بيان مي‌كردي كه «اسلام در خانه‌اي نيامده بود؛ مگر خانه پيامبر و خديجه، كه من سوّم ايشان بودم» (9) «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ».(10)

در مجالسي كه اين كلمات، از زبان آسماني تو بيان مي‌گشت، احدي را نديدم كه منكر اين حقايق باشد، هيچ اعتراض نمي‌شنيدم كه يا علي! چرا اين ادّعاها را بيان مي‌كني؟ چون غير از اين نبود.

در آن زمان كه آيه «وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ» (11) بر رسول مُكرّم اسلام‌صلي الله عليه وآله نازل شد، خاتم رسولان از دعوت پنهاني دست برداشت و آن را، آشكار نمود. در آن هنگام كه صورت نوراني و سيرت آسماني تو در خاطر هر بيننده‌اي نقش مي‌بست، چالاكي و بي‌باكي تو از يك سو، تيز هوشي و زيركي ات از سوي ديگر، نشان امتياز از ديگران بود.

كودكي تو در دامان پيامبرصلي الله عليه وآله و پاكدامني تو در كودكي، داستان بي‌پايان عمر من است، خاطرات زيادي را از آن دوره در سينه دارم …

نبي خاتم صلي الله عليه وآله نگاه عاشقانه خود را به جانش دوخته بود و فرمود: علي جان! غذايي ترتيب بده و بني هاشم و بني عبد المطلب را دعوت كن، غذايي از گوشت تهيه نمودي، ميهمانان را ميزباني كردي، مطيع امر مولا گشتي و اطاعت ولي امر نمودي. بعد از آن پذيرايي بي‌سابقه، پيامبر رأفت لب به سخن گشود و فرمود: «من پيامبر خدا هستم و از جانب او مبعوثم. من مأمورم كه ابتدا شما را دعوت كنم، اگر سخن مرا بپذيريد سعادت دنيا و آخرت نصيب شما خواهد شد.» (12) ابوجهل كه عموي پيامبر بود، چنان جسارتي به گل سرسبد عالم خلقت نمود. كه هرگز از ياد تاريخ محو نخواهد شد و آن جلسه نخستين را به هم زد.

بار ديگر اسوه عالميان خطاب فرمود: علي جان! جلسه‌اي تشكيل بده، دوباره، تكرار خطاب آسماني نمود كه هر كس از شما، دعوت مرا بپذيرد، وصي و جانشين من خواهد بود.

سكوت مجلس را درهم شكستي و تعصّبات آبا و اجدادي را برهم زدي چون خورشيد در ميان آسمان درخشيدي و ظلمت‌ها را كنار زدي ناباوري ها را باوراندي و جهالت ها را محو نمودي، با آن‌كه سن و سالي نداشتي و از همه اهل مجلس كوچك‌تر بودي آمادگي خود را به پيامبرصلي الله عليه وآله اعلام داشتي. چشمان عزيز خدا محمّد مصطفي‌صلي الله عليه وآله را ديدم كه چگونه در درياي وجود تو خيره شده بود و با زبان وحي مي‌فرمود: «اِجلِس فَاَنتَ اَخي وَ وَصِي وَ وَزِيري وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي مِن بَعدِي» (13) علي جان! تو برادر، وصي، وزير، وارث و خليفه بعد از من مي‌باشي.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه