بانک غدیر صفحه 2871

صفحه 2871

حضرت داوودعليه السلام به فرزندش سليمان‌عليه السلام وصيت نمود و به او فرمود: «من در راه تمام اهل زمين حركت مي‌كنم … پس به وصيت هاي پروردگارت عمل نما و ميثاق ها و عهدها و وصيت هاي او را كه در تورات آمده عمل كن.» (154)

خداوند متعال در اين باره مي‌فرمايد: «وَلَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَسُلَيْمانَ عِلْماً وَقالاَ الْحَمْدُ للَّهِ‌ِ الَّذِي فَضَّلَنا عَلي كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ * وَوَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ … »؛(155) «و ما به داوود و سليمان، دانشي عظيم داديم، و آنان گفتند: ستايش از آن خدايي است كه ما را بر بسياري از بندگان مؤمنش برتري بخشيد. و سليمان وارث داوود شد … »

16 - وصيت زكريّا به يحيي عليهما السلام

حضرت زكرياعليه السلام به سنّ پيري رسيده بود و همسر او نيز زني نازا بود، لذا از خداوند متعال فرزندي درخواست كرد كه وارث او گردد. خداوند متعال در اين باره مي‌فرمايد: «كهيعص * ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيّا * إِذْ نادي رَبَّهُ نِدآءً خَفِيّاً * قالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً وَلَمْ أَكُنْ بِدُعآئِكَ رَبِّ شَقِيّاً * وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ مِنْ وَرآئِي وَكانَتِ امْرَأَتِي عاقِراً فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيّاً * يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيّاً * يا زَكَرِيّا إِنّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيي لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيّاً * قالَ رَبِّ أَنّي يَكُونُ لِي غُلامٌ وَكانَتِ امْرَأَتِي عاقِراً وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيّاً * قالَ كَذلِكَ قالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئاً * قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَ لَيالٍ سَوِيّاً * فَخَرَجَ عَلي قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحي إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيّاً * يا يَحْيي خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيّاً * وَحَناناً مِنْ لَدُنّا وَزَكاةً وَكانَ تَقِيّاً * وَبَرّاً بِوالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُنْ جَبّاراً عَصِيّاً * وَسَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيّاً»؛(156)

«كهيعص. [اين آيات] يادي است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده اش زكريا. در آن هنگام كه پروردگارش را در خلوتگاه [عبادت]پنهان خواند. گفت: پروردگارا! استخوانم سست شده و شعله پيري تمام سرم را فرا گرفته، و من هرگز در دعاي تو، از اجابت محروم نبوده ام. و من از بستگان بعد از خودم بيمناكم [كه حقّ پاسداري از آيين تو را نگه ندارند]و [از طرفي]همسرم نازا و عقيم است، تو از نزد خود جانشيني بر من ببخش. كه وارث من و دودمان يعقوب باشد، و او را مورد رضايتت قرار ده. اي زكريا! ما تو را به فرزندي بشارت مي‌دهيم كه نامش «يحيي» است، و پيش از اين هم نامي براي او قرار نداده‌ايم. گفت: اي پروردگار من! از كجا براي من فرزندي خواهد بود، در صورتي كه همسرم ناز است. و من هم از شدت پيري به فرتوتي رسيده‌ام. فرمود: اين گونه است؛ پروردگارت گفته اين بر من آسان است؛ و قبلاً تو را آفريدم در حالي كه چيزي نبودي. عرض كرد: پروردگارا! نشانه‌اي براي من قرار ده، فرمود: نشانه تو اين است كه سه شبانه روز قدرت تكلّم با مردم نخواهي داشت؛ در حالي كه زبانت سالم است. او از محراب عبادتش به سوي مردم بيرون آمد، و با اشاره به آن‌ها گفت: [به شكرانه اين موهبت،]صبح و شام خدا را تسبيح گوييد. اي يحيي! كتاب خدا را با قوت بگير. و ما فرمان نبوّت [و عقل كافي] در كودكي به او داديم. و رحمت و محبّتي از ناحيه خود به او بخشيديم، و پاكي [دل و جان] و او پرهيزكار بود. او نسبت به پدر و مادرش نيكوكار بود، و جبار[و متكبر]و عصيانگر نبود. سلام بر او، آن روز كه تولّد يافت و آن روز كه مي‌ميرد، و آن روز كه زنده برانگيخته مي‌شود.»

عصر فترت

خداوند متعال مي‌فرمايد: « … قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلي فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشِيرٍ وَلا نَذِيرٍ فَقَدْ جاءَكُمْ بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلي كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ»؛(157) «رسول ما، پس از فاصله و فترتي ميان پيامبران، به سوي شما آمد، در حالي كه حقايق را براي شما بيان مي‌كند، تا مبادا [روز قيامت] بگوييد: نه بشارت دهنده‌اي به سراغ ما آمد، و نه بيم دهنده‌اي! [هم اكنون، پيامبر] بشارت‌دهنده و بيم دهنده، به سوي شما آمد! و خداوند بر همه چيز تواناست.»

«فترت» در لغت به معناي مدتي است كه بين دو زمان قرار مي‌گيرد. و در اصطلاح اسلامي به معناي فاصله‌اي است كه بين بعثت دو پيامبر قرار دارد.

پيامبر اسلام‌صلي الله عليه وآله بعد از مدت زماني كه از پيامبري حضرت عيسي‌عليه السلام مي‌گذشت مبعوث به رسالت شد. ولي در اين مدت، انبيا و اوصيايي وجود داشتند كه شريعت حضرت عيسي يا دين حنيف حضرت ابراهيم عليهما السلام را تبليغ مي‌نمودند.

حلبي در سيره خود نقل كرده كه بعد از حضرت اسماعيل‌عليه السلام كسي به جز محمّدصلي الله عليه وآله به شريعت مستقل مبعوث نشد. امّا خالد بن سنان و بعد از او حنظله، اين دو به تقرير و تبليغ شريعت حضرت عيسي مبعوث بودند.(158)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه