کتابخانه بالقرآن

بانک غدیر صفحه 3326

صفحه 3326

در اين جا سعي شده كه سير واقعه به ترتيب و مستند با زباني ساده و گويا، ارائه شود تا هر مخاطب منصفي را به راحتي در فضاي معنوي حادثه قرار دهد و از نزديك بوي خوش حقيقت آن واقعه، كه تا ابد، زمان را عطرآگين كرده است، استشمام كند.

در فراهم آمدن اين مجموعه، لازم است از برادر عزيزم جناب آقاي حسين حسن‌زاده و واحد پژوهش ستاد بزرگداشت غدير تشكر و قدرداني نمايم.

آخرين سفر

از هجرت پيامبر اكرم‌صلي الله عليه وآله وسلم به مدينه ده سال مي‌گذشت.(1) در سحرگاه يكي از شب‌هاي ماه ذيقعده، پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم پس از فراغت از نماز شب در صحن مسجد نشسته بود كه ناگهان جبرئيل فرود آمد.(2) پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم خوشحال گرديد.

جبرئيل:

اي محمّدصلي الله عليه وآله وسلم! خداي عزّوجل به تو سلام مي‌رساند و مي‌فرمايد:

من هيچ يك از رسولان خود را به سوي خويش فرا نخواندم مگر اين كه دين آنان را كامل كردم و حجّتم را بر مردم آن ديار تمام كردم. اكنون از رسالت تو، تنها دو وظيفه بر عهده‌ات باقي مانده كه بايد آن را به امّت خود ابلاغ كني: يكي حجّ و ديگري وصايت! زيرا من هيچ گاه زمين را از حجّت خالي نگذاشته و نخواهم گذاشت.

اي محمدصلي الله عليه وآله وسلم! خداوند بزرگ به تو فرمان مي‌دهد كه حجّ را به جا آور و مناسك آن را به مردم بياموز، هم چنان كه نماز و روزه را آموختي.

اينك رهبر شصت و سه ساله امّت اسلامي مأموريت پيدا مي‌كند براي آخرين بار، به منظور برپا داشتن مراسم حجّ به سوي مكّه رهسپار شود. صبح همان روز پيامبر دستور داد در شهر مدينه و ساير شهرها و در بين قبايل و عشاير اعلان كنند كه: پيامبر امسال عازم خانه خدا است. جارچيان همه در مدينه و اطراف آن به راه افتادند و اعلام كردند كه: اي مردم! بدانيد كه رسول خدا براي به جا آوردن فريضه حجّ عازم سفر مكّه است. پس همگان با وي همراه شويد تا از فراگيري اين فريضه مقدّس الهي بي‌بهره نمانيد.

انتشار اين خبر در فضاي مدينه و ساير شهرها، غلغله‌اي به پا كرد و در دل گروه‌هاي زيادي از مردم شور و شوق فراواني برانگيخت و به دنبال آن، هزاران نفر از محل‌هاي خود كوچ كردند و در اطراف مدينه خيمه‌ها برپا كردند و همگي در انتظار حركت كاروان پيامبر لحظه شماري مي‌كردند. رسول اكرم‌صلي الله عليه وآله وسلم پس از غسل و نظافت كردن، جامه سفيد بلندي به تن پوشيد و با پاي پياده در حالي كه تمام اعضاي خانواده خود را در درون هودجي بر روي شتران جاي داده بود، پيشاپيش مردم به سوي مكّه به راه افتاد.(3)