بانک غدیر صفحه 3505

صفحه 3505

ابن ابي‌الحديد مي‌نويسد: «انّ الّذي عليه اكثر ارباب السير وعلماء الأخبار انّ عثمان نفي اباذر اوّلاً إلي الشام ثم استقدمه الي المدينة لمّا شكي منه معاوية، ثمّ نفاه من المدينة إلي الربذة لمّا عمل بالمدينة ما كان يعمل بالشام»؛(39) «بيشتر تاريخ‌نويسان و عالمان اخبار برآن‌اند كه عثمان ابتدا ابوذر را به شام تبعيد كرد و بعد از آن‌كه معاويه از او به عثمان شكايت كرد، او را به مدينه خواست و از مدينه، به‌خاطر مخالفت با خليفه، به ربذه تبعيد نمود.»

زماني كه ابوذر را به ربذه تبعيد كردند و علي‌عليه السلام و فرزندانش او را بدرقه نمودند، ابوذر نگاهي به امام‌عليه السلام كرد و گفت: وقتي شما و فرزندانت را مي‌بينم به ياد سخن رسول‌خداصلي الله عليه وآله در مورد شما مي‌افتم و گريه مي‌كنم.(40)

و نيز از پيامبر اكرم‌صلي الله عليه وآله نقل مي‌كرد كه فرمود: «زود است كه شما را فتنه فرارسد، اگر گرفتار آن شديد بر شما باد عمل به كتاب خدا و اقتدا به علي بن ابي‌طالب‌عليه السلام.»(41)

در زمان خلافت عثمان، ابوذر بر درب مسجد رسول خداصلي الله عليه وآله ايستاد و در خطبه‌اي كه ايراد كرد، فرمود: «اي مردم! محمّد وارث علم آدم و فضايل انبياست، و علي بن ابي‌طالب وصي محمّد و وارث علم اوست... .»(42)

بلاذري مي‌نويسد: «مقداد بن عمرو، عمار بن ياسر، طلحه و زبير با تعداد ديگري از اصحاب رسول خداصلي الله عليه وآله به عثمان نامه نوشتند و او را به نكاتي چند تذكر دادند و او را از خدا ترساندند. و در ضمن تهديد كردند كه اگر به تذكرات آنان گوش فرا ندهد برضدّ او اقدام خواهند كرد. عمار نامه را گرفته نزد عثمان آورد. به مجرد اين‌كه صدر نامه را براي او خواند، عثمان با غضب به او گفت: آيا تو از بين دوستانت جرأت خواندن نامه تهديدآميز را براي من داري؟ عمار در جواب گفت: دليلش اين است كه ناصح‌ترين قوم خود به تو هستم. عثمان در جواب گفت: دروغ مي‌گويي اي فرزند سميه! عمّار گفت: به خدا سوگند من پسر سميه و فرزند ياسرم. سپس عثمان به غلامش دستور داد كه دست و پاي او را بشكنند. آن‌گاه با دو پايش درحالي‌كه در كفش بود شروع به لگدزدن به عمار كرد كه بر اثر آن «فتق» بر او عارض شد.»(43)

پيروان غدير در ايام امامت اميرالمؤمنين‌عليه السلام‌

توضيح

خلافت امام علي‌عليه السلام در اواخر سال سي‌وپنج ه.ق. شروع شد و تقريباً چهار سال و نُه ماه ادامه يافت. شيعيان اميرالمؤمنين‌عليه السلام هنگام بيعت عمومي با آن حضرت وقت را مناسب ديدند تا يادي از ولايت اميرالمؤمنين‌عليه السلام كرده، مردم را به آن مقام شامخ تذكر دهند تا اگر خواستند با آن حضرت بيعت كنند با انگيزه‌اي حقيقي باشد. از اين رو هنگام بيعت مردم با اميرالمؤمنين‌عليه السلام، مالك بن حارث اشتر خطاب به مردم كرده، فرمود: «اي مردم! اين علي‌عليه السلام وصي اوصيا و وارث علم انبياست، او كسي است كه بلاهاي بزرگ را به جان خريده و زحمت‌هاي فراواني در راه اسلام تحمل كرده است. او كسي است كه كتاب خدا به ايمان او شهادت داده و پيامبرش او را به بهشت رضوان بشارت داده است. كسي كه تمام فضايل در او جمع شده، و احدي از گذشتگان و اهل اين زمان در سابقه و علم و فضلش شك نكرده است... .»(44)

خزيمة بن ثابت نيز پس از بيعت با امام علي‌عليه السلام مي‌گفت: «ما كسي را برگزيديم كه رسول خداصلي الله عليه وآله او را براي ما برگزيد.»(45)

امام علي‌عليه السلام به كوفه آمد و آن شهر را محلّ اقامت خود، به‌عنوان پايتخت، انتخاب نمود؛ تا آن‌كه بتواند تشيع را در عراق گسترش داده و خود را نيز به اهل عراق معرفي نمايد. از طرفي كوفه منطقه‌اي سوق‌الجيشي بود، و چون كلّ عراق نيز به شام نزديك بود، آن حضرت خواست تا علاوه بر عراق؛ شام را نيز تحت نظر قرار دهد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه