بانک غدیر صفحه 3613

صفحه 3613

[صفحه 28]

تغيير نداده و من شهادت مي‌دهم كه تو مولاي من هستي و بدين مطلب اقرار مي‌نمايم و در زمان پيامبر هم به عنوان اميرالمؤمنين بر تو سلام كردم، ولي اينكه «تو خليفه‌ي او باشي» در اين باره چيزي به ما نگفته است!!

اين قبيح‌ترين شكل عناد و لجاجت بود كه با نام بردن غدير و آوردن اسم ولايت و اقرار به آن فقط با ذكر كلمه‌ي «خلافت» بخواهد القاي شبهه‌اي كند. لذا اميرالمؤمنين عليه‌السلام بجاي اينكه مسئله را بر سر خلافت يا ولايت و يا هر كلمه‌اي كه احتياج به معني كردن دارد ببرند، معجزه‌اي نشان دادند تا اتمام حجت مستقيم الهي بر او باشد و فرمودند:

چطور است پيامبر صلي اللَّه عليه و آله را به تو نشان دهم تا به تو بگويد من به اين مسئله‌اي كه به خود اختصاص داده‌اي از تو سزاوارترم و اگر خود را از اين مقام عزل نكني مخالفت خدا و رسول نموده‌اي؟

ابوبكر گفت: اگر آنحضرت را نشانم دهي و كمتر از اين را هم به من بگويد برايم كافي است! حضرت فرمود: بعد از نماز مغرب نزد من بيا تا آنحضرت را به تو نشان دهم.

اين چيزي جز معجزه‌ي نبود كه پيامبر صلي اللَّه عليه و آله بعد از رحلت دوباره زنده شود و غدير را در چشم غاصب تكرار كند. بعد از نماز مغرب ابوبكر همراه اميرالمؤمنين عليه‌السلام به مسجد قبا آمدند و ديدند پيامبر صلي اللَّه عليه و آله در سمت قبله‌ي مسجد نشسته است. آنحضرت به خطاب ابوبكر فرمودند:

اي ابوبكر، بر ضد ولايت علي اقدام كرده‌اي و در جاي او نشسته‌اي كه جاي نبوت است و جز او كسي مستحق آن نيست، زيرا او وصي و خليفه‌ي من است. تو دستور مرا كنار گذاردي و آنچه به تو گفته بودم مخالفت نمودي و خود را به غضب خدا و من دچار ساختي. اين لباسي را كه بغير حق بر تن كرده‌اي و اهلش نيستي بيرون بياور و الاّ وعده‌ي تو آتش است!

[صفحه 29]

پس از اين ماجرا اميرالمؤمنين عليه‌السلام به سلمان فرمود: اكنون اين خبر را به عمر خواهد گفت و اگر قصد بازگشت هم داشته باشد او مانع خواهد شد.

ابوبكر سراغ عمر آمد و همه چيز را براي او تعريف كرد. عمر گفت: چه سست عقيده و ضعيف العقل هستي! نمي‌داني كه اين هم گوشه‌اي از سحر اوست! بر سر آنچه بوده‌اي پايدار باش!!!

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه