بانک غدیر صفحه 362

صفحه 362

بردرگهِ فضل تو افتاده سر وجدان برف است كه ميبارد با لطف و دل آرائي

دشت است كه پوشيده دشداشه ي بيضائي

سيمين شده اين صحرا چون حجله يلدائي

تا بلكه رسد از ره داماد شكيبائي

از بام فلك ناظر چشم همه ي حوران بر توسن بخت اينك بنشسته امير عصر

جمعي به تلاش اندر تمحيد كنندش قصر

مسرور همه مرغان تابيده شعاع نصر

حاشا كه كند زاغي از شأن گلستان كَسر

امروز بود روز خشم و غضب شيطان عازم همه بر موطن از اُم قُري مكه

حق جامه دين خواهد پاكيزه و بي لكه

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه