بانک غدیر صفحه 3907

صفحه 3907

ان لم تبايع و بنت المصطفي فيها

ما كان غير ابي حفص يفوه بها

أمام فارس عدنان و حاميها

عمر به حضرت علي‌عليه السلام گفت: چنانچه بيعت نكني خانه‌ات را آتش مي‌زنم آن‌چنان كه يك نفر از كسان تو كه در آن خانه‌اند جان به در نبرند، در حالي كه از اشخاصي كه در آن خانه بودند، دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله بود. اين سخن جز از دهان ابوفحص (عمر) از دهان هيچ كس در محضر پيشواي سواران عدنان و حمايت كننده آنان (علي‌عليه السلام) بيرون نيامد، و كسي را جرأت گفتن چنين سخني نبود!

يعقوبي مي‌گويد: با جمعي آمدند و به خانه هجوم آوردند... تا آنجا كه گويد: شمشير علي شكست و به خانه درآمدند.(52)

طبري مي‌نويسد: عمر بن خطّاب به منزل علي آمد. طلحه، زبير و مردمي از مهاجرين نيز در خانه بودند، زبير با شمشير برهنه كه در دست داشت از خانه بيرون آمد و به عمر حمله كرد. در اين هنگام پايش لغزيد و شمشير از دستش افتاد، همراهان عمر بر او جستند و او را گرفتند.(53) آن‌گاه علي‌عليه السلام را دستگير كرده و به پيش ابوبكر بردند و گفت و شنودي در ميانشان جريان يافت كه مشروح آن را در بخش‌هاي بعدي خواهيم خواند.

مخالفت با بيعت ابوبكر

هر طور كه بود حضرت علي‌عليه السلام را دستگير كرده، نزد ابوبكر آوردند و از ايشان خواستند تا با او بيعت كند. حضرت فرمود: «من به اين كار از شما سزاوارترم. هرگز با شما بيعت نخواهم كرد. سزاوار آن است كه به بيعت من گردن نهيد، شما زمام اين كار را از انصار گرفتيد و برهان و استدلالتان اين بود كه از خويشان رسول خدا هستيد، آن‌ها هم حكومت را به شما تسليم كردند، من نيز همان برهان و دليل را براي شما اقامه مي‌كنم، اگر از خدا مي‌ترسيد، راه انصاف پيماييد، و همان طور كه انصار به شما حق دادند براي آن‌كه شما از قوم پيغمبر بوديد، شما نيز حق بدهيد، وگرنه بدانيد كه ستمكار مي‌باشيد».

عمر گفت: دست از تو برنمي داريم تا بيعت كني.

حضرت علي‌عليه السلام در جواب عمر گفت: «اي عمر! نيك بدوش كه نيمي از آن براي تو خواهد بود. امروز اساس كار را به نفع او استوار كن، تا فردا آن را به تو بازگرداند، به خدا قسم! هرگز سخن تو را نپذيرم و از ابوبكر پيروي نكنم».

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه