بانک غدیر صفحه 3920

صفحه 3920

برخي درصدد استبعاد حادثه هجوم به خانه علي‌عليه السلام برآمد و مي‌گويند: مگر ممكن است كه شخصيتي همچون عمر بن خطاب دست به چنين كار زشتي بزند، مگر كسي مي‌تواند تا به اين اندازه خشونت به خرج بدهد؟!...

ولي هنگامي كه به سيره و روش عمر بن خطاب در كتاب‌هاي اهل سنت پي مي‌بريم نتيجه مي‌گيريم كه اين كار از او هيچ استبعادي نداشته است؛

1 - در باب كفاره قتل، اهل سنت از عمر بن خطاب نقل كرده‌اند كه گفت: «يا رسول اللَّه! انّي وأدت في الجاهلية؟ فقال: إعتق رقبة عن كل موؤدة»؛(110) «اي رسول خدا! همانا من در جاهليت دختر زنده به گور كرده‌ام؟ حضرت فرمود: از هر دختري كه زنده به گور كرده‌اي يك بنده آزاد كن.»

2 - سعيد بن مسيب مي‌گويد: «حجّ عمر بضجنان، قال: لا اله الّا اللَّه العظيم، المعطي ما شاء من شاء. كنت ارعي ابل الخطاب بهذا الوادي في مدرعة صوف، و كان فظاً غليظاً يتعبني اذا عملت، و يضربني اذا قصرت. و قد امسيت و ليس بيني و بين اللَّه احد»؛(111) «عمر حج به جاي آورد و در وادي ضجنان گفت: خدايي جز خداي بزرگ نيست، به هر كس كه بخواهد آن مقداري كه بخواهد عطا مي‌كند. من شتر خطاب را در آن وادي با سپري از پوشت مي‌چراندم. او بسيار بد اخلاق و تندخو بود؛ هر گاه كار مي‌كردم مرا به زحمت مي‌انداخت و چون كوتاهي مي‌كردم مرا كتك مي‌زد، و من عصر نمودم در حالي كه كسي به جز خدا ندارم».

3 - ابن اثير و ديگران از زيد بن حارث نقل كرده‌اند كه گفت: «انّ ابابكر حين حضره الموت ارسل الي عمر يستخلفه، فقال الناس: تستخلف علينا فظاً غليظاً، فلو قد ولّينا لكان افظّ و اغلظ؟ ما تقول لربك اذا لقيته و قد استخلفت علينا عمر؟ فقال ابوبكر: أبربّي تخوفونني؟»؛(112) «همانا چون هنگام مرگ ابوبكر فرا رسيد كسي به نزد عمر فرستاد تا او را جانشين خود كند. مردم گفتند: آيا كسي را بر ما مي‌گماري كه تندخو و بداخلاق است و اگر بر ما حكمراني كند تندخوتر و بداخلاق‌تر خواهد شد؟ چه در جواب خدا مي‌گويي هنگامي كه او را ملاقات مي‌كني در حالي كه عمر را بر ما گمارده‌اي؟ ابوبكر گفت: آيا مرا به پروردگارم مي‌ترسانيد؟».

6 - حقيقت شجاعت‌

شجاع آن نيست كه در همه جا شمشير بكشد و مخالفان را از پاي درآورد، اين تهور و بي‌باكي و بي‌تدبيري است، شجاع كسي است كه به وظيفه خود عمل كند. چه بسا شجاعاني هستند كه حاضر به شنيدن يك سخن حق نيستند.

تاريخ اسلام گواهي مي‌دهد كه درخت اسلام در دل گروهي ريشه ندوانيده بود، بلكه نهالي بود كه در دلهاي آن‌ها تازه پا گرفته و امكان داشت با نسيم يا بادي از جا كنده شود. و لذا پيامبرصلي الله عليه وآله به عايشه مي‌فرمايد: «لولا انّ قومك حديث عهدهم بجاهلية لهدمت الكعبة، لجعلت لها بابين»؛(113) «اگر قريش تازه مسلمان نبودند من وضع كعبه را دگرگون مي‌كردم و به جاي يك در دو در براي آن قرار مي‌دادم.»

ما شجاع‌تر از پيامبرصلي الله عليه وآله كسي را نمي‌شناسيم، ولي او شرايط را براي انجام كار فراهم نمي‌بيند. آيا صحيح بود كه آتش جنگ داخلي در مدينه برافروخته شود تا دشمنان از اين موقعيت حساس استفاده و ضربه كاري بر اسلام و مسلمين وارد كنند؟

وفاداران غدير

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه