بانک غدیر صفحه 4263

صفحه 4263

روزي پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم از نماز جماعت فراغت يافت و شخصي را ديد كه - شايد به دليل به موقع نرسيدن براي نماز - نماز را به تنهايي و فرادا مي‌گزارد. پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: من يتصدق علي هذا فيصلي معه؟ چه كسي بر اين [نمازگزار]تصدق كرده او را در نماز گزاردن همراهي مي‌كند؟ پس از اين سخن پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم شخصي فرموده حضرتش را به گوش گرفت و به آن مرد اقتدا كرد.(278)

نظر به اين كه اقتداي به امام در نماز به مقدار پاداشي كه براي مأموم لحاظ شده، به امام اضافه مي‌شود، اين پاداش را پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم صدقه‌اي از طرف مأموم براي امام جماعت دانسته است، چراكه مأموم با تصديق سخن پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم مبني بر پاداش شركت نماز جماعت، در نماز جماعت شركت كرده و او را از پاداش خداوند بهره‌مند كرده است. همچنين صدقه به پدر و مادر كه در روايت آمده است، همين معنا را اراده مي‌كند.

بنابراين طبيعي به نظر مي‌رسد و حق نيز اين است با توجه به اين كه خدمت به اهل علم بالاترين خدمت‌هاست و اهل علم بالاترين مقام را دارد و بر اساس روايت «نوم العالم أفضل من عبادة العابد؛(279) خواب عالم از عبادت [با اخلاص] عابد برتر است»، به همان نسبت مسئوليتي سنگين بر عهده دارد و لذا مخاطب فرموده «أقيمواالدين» و هشدار «لأحملن» امام صادق عليه السلام قرار گرفته است. مجدداً عرض مي‌شود كه فرمان «أقيموا الدين» شامل همگان مي‌شود، اما اهل علم مخاطبان خاص اين فرمان الهي هستند.

گستره فرمان الهي‌

اين فرمان الهي، به مانند ديگر فرمان‌هاي حضرتش بس گسترده است. مرحوم علامه مجلسي رحمه الله آورده است: «پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم در آغاز بعثت و با فرمان: «يا أيها المدثر قم فأنذر؛(280) اي كشيده رداي شب بر سر. برخيز و بترسان!» به كوه صفا رفت تا رسالت خويش را به همگان برساند مشركان از همه جا به مكه آمده بودند تا بت‌هاي دست‌ساخته خويش را - كه خداي‌شان مي‌پنداشتنتد - تكريم و تعظيم كنند.(281)

پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم در ميان مشركان، حاضران را به اسلام و دست‌كشيدن از بتان و بت‌پرستي و روي‌آوردن به يكتاپرستي فرا خواندند. جمعيت مشرك حاضر در آن‌جا - جز اميرالمؤمنين عليه السلام و حضرت خديجه عليها السلام كه تنها گروندگان به پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم بودند و در آن‌جا حضور نداشتند - از سخن پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم برآشفت و حضرتش را دشنام داد و به باد تمسخر گرفت. پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم از كوه صفا سرازير شد و مشركان همه چيز را تمام‌شده پنداشتند، اما تصور آنان واهي و باطل بود، چراكه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم به كوه مروه رفتند و دعوت به يكتاپرستي را تكرار كردند.

مشركان اين‌بار سخت برآشفته و درصدد خاموش كردن پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم برآمدند. اين بود كه ابوجهل ابتدا سنگي از زمين ريگ‌زار برداشت و به سمت آن بزرگوار پرتاب كرد. سنگ به پيشاني حضرت اصابت كرد و آن‌را شكافت. مشركان - كه شايد شمارشان بيش از هزارنفر بود - از ابوجهل پيروي كرده، هرچه به دست مي‌آوردند به سوي آن‌حضرت پرتاب مي‌كردند. پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم كه آماج سنگ بت‌پرستان قرار گرفته بود و خون از سر و روي مباركش جريان داشت به سمت بالاي كوه مروه روان شد. مشركان همچنان او را سنگباران مي‌كردند تا اين‌كه حضرت از حال رفت و آنان به تصور اين‌كه كار او را ساخته‌اند، او را رها كرده، به شهر بازگشتند.

يكي از آنان كه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را مي‌شناخت نزد اميرالمؤمنين عليه السلام رفت و به او گفت: «اي علي، محمد مرد».

اميرالمؤمنين عليه السلام به خانه خديجه عليها السلام رفت و او را از ماجرا باخبر كرد و از او خواست تا قدري آب و غذا بردارد و با او نزد پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم برود. آن‌گاه هردو بزرگوار به كوه‌هاي اطراف مروه رفتند و هريك در پي يافتن پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم به سويي روان شدند و بانگ «يا رسول‌اللَّه» برمي‌آوردند تا حضرتش را بيابند. سرانجام پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را - كه بنيه چهل مرد قوي داشت - يافتند كه بي‌رمق روي زمين افتاده بود. او را آب و غذا دادند و تيمار كردند … (282)

اين واقعه در كتاب‌هاي اهل سنت نيز به تفصيل بيان شده است.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه