بانک غدیر صفحه 4836

صفحه 4836

عايشه و طلحه و زبير دست نگه داشته و به سخنان او گوش مي‌دادند. پس از اتمام سخنان جوان، لشكر به وي حمله نموده دست راستش را كه قرآن در آن بود قطع كردند. او قرآن را به دست چپ داد و دوباره با صداي بلند همان سخنان را تكرار نمود. لشكر عايشه دوباره هجوم آورده دست چپ وي را قطع كردند. او قرآن را در آغوش گرفت و در حاليكه خون از دستانش جاري بود همان مطالب را تكرار كرد. اين بار لشكر حمله‌ي شديدي كرده او را كشتند و پيكر او روي زمين افتاد، و همچنان او را مورد ضربات خويش قرار مي‌دادند تا آن كه پيكر پاكش تكه تكه شد.

پيروزي غديريان در جنگ جمل

اميرالمؤمنين عليه‌السلام كه ايستاده بود و صحنه را تماشا مي‌نمود، رو به اصحاب خود كرد و فرمود:

بخدا قسم من در گمراهي و باطل بودن اين لشكر شك و ترديدي نداشتم، اما دوست داشتم تا گمراهي اينان بر شما روشن شود با قتل مرد صالح حكيم بن جبلة عبدي و همراهان صالحش [74] و فزوني گناهانشان

[صفحه 100]

با كشتن اين جوان كه آنها را به كتاب خدا و حكم بر طبق آن و عمل به آن دعوت مي‌كرد، كه به او حمله كردند و وي را كشتند. با شهادت اين عده، هيچ مسلماني در گمراهيِ لشكر عايشه شك نمي‌كند.

راوي مي‌گويد: هنگامي كه آتش جنگ شعله‌ور شد اميرالمؤمنين عليه‌السلام فرمود: «بِسْمِ اللهِ حم لايُنْصَرُونَ، [75] به آنها حمله كنيد»!

سپس خود حضرت با امام حسن و امام حسين عليه‌السلام و اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به لشكر عايشه حمله نمودند، و حضرت شخصاً حمله كرده وارد سپاه دشمن شد. بخدا قسم ساعتي از روز نگذشته بود كه ديديم لشكر عايشه مجروح و با دست و پاي شكسته از چپ و راست زير سم

[صفحه 101]

اسبان افتاده‌اند. اميرالمؤمنين عليه‌السلام با تأييد خداوند پيروزمندانه از جنگ بازگشت، و خدا پيروزي را نصيب وي نمود و آنان را تحت سلطه‌ي آن‌حضرت قرار داد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه