بانک غدیر صفحه 4859

صفحه 4859

عمر بن خطاب برخاست و گفت: هرگز دو شمشير در يك غلاف جاي نخواهند گرفت! عرب راضي نمي‌شود كه شما را امير خود قرار دهد در حاليكه پيامبرشان از قوم ديگري باشد، و عرب مانع نمي‌شود كسي بر آنان امير باشد كه پيامبرشان در آنها باشد!

پس از او حباب بن منذر دوباره برخاست و سخناني گفت و عمر بن خطاب نيز به او جوابي داد. سپس به ابوعبيده گفت: تو سخن بگو. ابوعبيده برخاست و در فضيلت انصار بسيار صحبت كرد.

بشير بن سعد كه يكي از بزرگان انصار بود هنگامي كه ديد انصار به سوي سعد بن عباده روي آورده‌اند تا وي را امير كنند طبق توافقي كه با اصحاب صحيفه داشت كه نگذارد خلافت به انصار برسد با سخناني كه مطرح نمود سعي كرد مسئله‌ي خلافت سعد را منتفي كند! و بر خلافت مهاجرين راضي شد.

ابوبكر گفت: اين عمر و اين ابوعبيده دو بزرگ قريش هستند كه با هر كدام مي‌خواهيد بيعت كنيد! عمر و ابوعبيده گفتند: با وجود تو ما خلافت را به دست نمي‌گيريم! دست خود را بده تا بيعت كنيم. بشير بن سعد گفت: من هم سومين شمايم.

هنگامي كه مردم ديدند بشير بن سعد از بزرگان انصار با ابوبكر بيعت كرد آنان نيز براي بيعت به سوي ابوبكر ازدحام نمودند، و در اين ميان سعد بن عباده- كه در بستر بيماري به حالت خوابيده بود- زير دست و پاي مردم قرار گرفت و در حالي كه مي‌گفت: مرا كشتيد!

عمر گفت: سعد را بكشيد! خدا او را بكشد! قيس پسر سعد بن عباده برخاست و ريش عمر را گرفته و سخناني گفت، و با پا در مياني ابوبكر آن غائله به پايان رسيد!!! سپس سعد بن عباده گفت: «مرا از اين مكان فتنه بيرون ببريد» و او را به منزلش بردند.

بعد از آن كه همه‌ي مردم بيعت كردند، ابوبكر سراغ سعد فرستاد كه بيا و بيعت كن، اما او امتناع نمود. هنگامي كه پيام سعد را به ابوبكر رساندند عمر گفت: «او بايد بيعت كند»، اما بشير بن سعد گفت: «او لج كرده است و هرگز بيعت نخواهد كرد مگر اينكه بكشد يا كشته شود، و كشته نمي‌شود مگر آنكه اوس و خزرج نيز همراه او كشته شوند! پس او را ترك كنيد كه ترك وي ضرر ندارد». آنها سخن بشير را قبول نموده سعد را به حال خويش رها كردند.

بحار الانوار: ج 28 ص 179 تا 188.

[74] هنگام ورود عايشه و طلحه و زبير به بصره، عثمان بن حنيف حاكم آنجا بود. طلحه و زبير براي در دست گرفتن حكومت و تصرف بيت‌المال، شبانه به همراه اصحابشان وارد شهر شدند تا به دارالاماره رسيدند در حاليكه عثمان بن حنيف از آنان خبر نداشت.

جلوي در كساني ايستاده بودند و از بيت المال محافظت مي‌نمودند. طلحه و زبير و اصحابشان حمله كرده و چهل نفر از آنان را با زجر كشتند. سپس سراغ عثمان بن حنيف رفتند، و دست و پاي او را بسته و محاسن صورتش را كندند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه