بانک غدیر صفحه 4958

صفحه 4958

اين امواج ، پياپي در حال نوسان و خروش بود؛ و به كيفيتهاي گوناگون آشكار مي گشت ؛ و در كانون مقدس دين و محبت ، عناصر زنده اي پديد مي آورد؛ و آزاد مرداني تربيت مي كرد كه صفحات تاريخ با جانبازيهاي آنان درخشان است ؛ و دامن شفق با خونهاي پاكشان رنگين . همان رادمرداني كه با از خودگذشتگيهاي شگفت آور، زمزمه حريت را براي ابد در اين گنبد كبود افكندند؛ و صحنه جانسوز فداكاريهاي خود را چون مجسمه هاي منصوب بر سر ميدانها در منظر آينده بشريت قرار دادند، و خاطرات فتح مرزهاي فضيلت را چونان مراسم باشكوه سرباز گمنام براي تقويت روح آيندگان به جاي گذاردند.

در ميدان كوفه ، مردي پارسا و زاهد را بنگريد كه فروغ ايمان از رخساره اش آشكار است ؛ و آثار سجود و شب زنده داري تلاءلو خاصي به سيمايش بخشيده است ؛ ولي با دست و پاي قطع شده و بدن آغشته به خون ، بر سر دار با مردم سخن مي گويد و دلها را به بيان فضائل علي زنده مي كند و در لحظات آخر زندگي ؛ مدافع حقوق انسانيت را مي شناساند. (112) درود بر اين روح وارسته و فكر آزاد و زندگي پاك !...

در كنار (مرج عذراء) (113) حجر بن عدي را ببينيد كه كارگردانان خونخوار معاويه ، بيزاري از علي را به وي عرضه مي دارند و او ابا مي ورزد. و پس از اداي دو ركعت نماز، سبزه زار (مرج عذرا) را با خون خود سرخ فام كرده سر به خاكي كه آرامگاه عشق و آزادگي است مي سپارد. (114)

در اينجا رشته سخن را به دست بيان شيواي استاد دكتر علي اكبر فياض مي سپاريم :

معاويه مسئله خونخواهي عثمان را فراموش نمي كرد، و اين سياست را چون اساس خلافت خود مي دانست هميشه تعقيب مي كرد. در شام اين سياست به سهولت پيش رفته بود؛ و مردم سهل الانقياد آنجا در اثر تلقين ، از خود معاويه عثماني تر شده بودند. اما در عراق كه مهد تشيع بود، كار آسان نبود. عاملان معاويه به دستور خليفه بر منبرها مرتبا (ابوتراب ) را دشنام مي دادند؛ و شيعيان او را مي جستند و مي كشتند. از اين مناظر خونين غم انگيز، يكي واقعه حجر بن عدي بود. حجر از طايفه (بني كنده ) بود و از رؤ ساي بزرگ كوفه و چون مرد زاهد و دينداري بود مورد احترام مردم بود. در مواقع نماز در مسجد، وقتي كه خطيب به ستايش عثمان و دشنام علي مي پرداخت ، حجر بيتاب مي شد و بر خطيب ، اعتراض و ملامت مي كرد. زياد به دستور معاويه او را با چند تن از دوستانش گرفته به زنجير كشيد و به شام فرستاد. معاويه آن جمع را به وضع فجيعي به قتل رسانيد. (53 ه) اين واقعه در عالم اسلامي آن روز به شدت انعكاس يافت ؛ و مي گويند قتل آن مرد ديندار حتي در دل دشمنان شيعه اثر كرد. چنانكه عايشه به معاويه مي گفت : ( اين كان حلمك عن حجر؟ ) (115) و معروف بود كه معاويه در موقع مرگ خود در حال سكرات گفته است : ( يومي منك يا حجر يوم طويل ) (116)

آري در آن روزها ريگهاي بيابانها، در حجاز و شام و كوفه به خون شهداي علويت سيراب مي شد، آفتاب بر پيكر خون آلودشان مي تابيد و باد با خار و خاشاك دشت ، بدن آنان را مي پوشاند.

حسين - عليه السلام - درباره اين كشتارهاي ظالمانه به معاويه چنين نوشت :

آيا تو قاتل حجر و يارانش نيستي ؟ همان مردان عابد و خاشعي كه بدعتها را بد دانسته زشت مي شمردند؛ و امر به معروف و نهي از منكر مي كردند.

آيا تو همان كشنده عمر و بن حمق نيستي ؟ مردي كه داغ عبادت ، سيمايش را فرسوده بود...

سبحان الله اي معاويه ! گويا تو مسلماني نيستي ؟ گويا تو عرب نيستي ! تو حضرمي (117) را نكشتي ؟ به صرف اينكه زياد (والي كوفه از طرف معاويه ) به تو نوشت كه او به دين علي است . مگر دين علي جز دين محمد است ؟! همان ديني كه تو را به اين مقام رسانيد؛ و گرنه بالاترين شرف تو و پدرانت همان بود كه زمستان و تابستان در بيابانها بگرديد. خداوند بر شما منت نهاد، و به وسيله ما اين زحمت و ذلت را از دوشتان برداشت . تو به من مي نويسي :

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه