بانک غدیر صفحه 5818

صفحه 5818

ز ابر فتنه تگرگي كه ريخت بر سر ما

هزار غنچه‌ي پرپر به بوستان باقي است

نشان مرگ و بلا بود در كوير سكوت

غريو رعد كه در گوش هر كران باقي است

شكست كشتي امن از شقاوت توفان

به روي آب فقط دست بادبان باقي است

هزار سال گذشت و ز تازيانه‌ي برق

شيار زخم بر اندام ناروان باقي است

پرندگان بهاري ز باغ كوچيدند

به روي شاخه نشاني ز آشيان باقي است

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه