غدیردرسیره امام سجادعلیه السلام صفحه 121

صفحه 121

قصص الأنبیاء ( قصص قرآن - ترجمه قصص الأنبیاء جزائری)، ص: 763

کظم غیظ

کظم غیظ

شیخ مفید و غیره روایت کرده اند که: مردی از اهل بیت حضرت امام زین العابدین علیه السّلام نزد آن حضرت آمد و به آن جناب ناسزا و دشنام گفت، حضرت در جواب او چیزی نفرمود، پس چون آن مرد برفت با اهل مجلس خود، فرمود که:

شنیدید آنچه را که این شخص گفت؟ الحال دوست دارم که با من بیایید برویم نزد او تا بشنوید جواب مرا از دشنام او.

گفتند: می آییم و ما دوست می داشتیم که جواب او را می دادی، پس حضرت نعلین خود را بر گرفت و حرکت فرمود و می خواند:

وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ. «1»

راوی گفت: از خواندن آن حضرت این آیه شریفه را دانستیم که بد به او نخواهد گفت، پس آمد تا منزل آن مرد و صدا زد او را و فرمود: به او بگویید که علیّ بن الحسین است. چون آن شخص شنید که آن حضرت آمده است، بیرون آمد مهیّا برای شرّ، و شک نداشت که آمدن آن حضرت برای آن است که مکافات کند بعض جسارت های او را.حضرت چون دید او را فرمود: ای برادر! تو آمدی نزد من و به من چنین و چنین گفتی، پس هرگاه آنچه گفتی از بدی در من است از خدا می خواهم که بیامرزد مرا، و اگر آنچه گفتی در من نیست حقّ تعالی بیامرزد تو را.

راوی گفت: آن مرد که چنین شنید میان دیدگان آن حضرت را بوسید و گفت:

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه