غدیردرسیره امام سجادعلیه السلام صفحه 139

صفحه 139

در بهشت بازه لحظه اعجازه

وقتی خدا از روی آقام پرده رو میندازه

یه آقایی از جنت اومده

توکرم وبخشش زبون زده

که خونش پررفت وآمده آقام آقام آقام

یا زین العابدین سید الساجدین

شده دلم آزاد تو سینه ها فریاد

سرکار هرکس با دعاست محشور با سجاد

رفیق شفیق خدا شده

به دلای ما مقتدا شده

قوم و خویش ایرانیا شده آقام آقام آقام

یا زین العابدین سید الساجدین

مرثیه

پیش چشمم تو را سر بریدند

افشین علاء

پیش چشمم تو را سر بریدند

دست هایم ولی بی رمق بود

بر زبانم در آن لحظه جاری

«قل اعوذ برب الفلق» بود

**

گفتی: آیا کسی یار من نیست؟

قفل بر دست و دندان من بود

لحظه ای تب امانم نمی داد

بی تو آن خیمه زندان من بود

**

کاش می شد که من هم بیایم

در سپاهت علمدار باشم

کاش تقدیرم از من نمی خواست

تا که در خیمه بیمار باشم

**

ماندم و در غروبی نفسگیر

روی آن نیزه دیدم سرت را

ماندم و از زمین جمع کردم

پاره های تن اکبرت را

**

ماندم و تا ابد داد از کف

طاقت و تاب بعد از ابالفضل

ماندم و ماند کابوس یک عمر

خوردن آب بعد از ابوالفضل

**

ماندم و بغض سنگین زینب

تا ابد حلقه زد بر گلویم

ماندم و دیدم افتاده در خاک

قاسم آن یادگار عمویم

**

گفتم ای کاش کابوس باشد

گفتم این صحنه شاید خیالی است

یادم از طفل شش ماهه آمد

یادم آمد که گهواره خالی است

**

پیش چشمم تو را سر بریدند

دست هایم ولی بی رمق بود

بر زبانم در آن لحظه جاری

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه