- بیعت ظاهری منافقان در غدیر 1
- احتجاج به حدیث غدیر در مقابل هارون 1
- غدیر در سیره حضرت امام موسی کاظم علیه السّلام 1
- ایات الهی در مورد عهدشکنان در غدیر 1
- نقل حدیث غدیر 1
- اهمیت ویژه به مسجد غدیر 2
- معجزه صاحب غدیر درمقابل منکرین ولایت 3
- ایات الهی در مورد عاقبت 4
- بیزاری نسبت به دشمن غدیر و نهی ازمنکر 9
- شناخت امامت 10
- امامت هفتمین وارث غدیر 10
- امام صادق علیه السلام 11
- تصریح بامامت موسی بن جعفر علیه السّلام 11
- پیامبر اکرم (ص) 11
- ولادت نور 12
- علاقه شدید امام صادق علیه السّلام به پسرش موسی علیه السّلام 12
- دوران امامت 12
- ماجرای ولادت امام کاظم علیه السّلام 13
- نسب و اسم و کنیت و لقب آن حضرت 14
- مادر حضرت 15
- ولیمه ولادت امام کاظم علیه السّلام 16
- صفات هفتمین وارث غدیر 17
- اطلاع از اجل شیعیان 17
- خبر از آینده 17
- شطیطه نیشابوری 18
- بشارت به شیعه مردن 18
- خبر از شهادت 22
- سیره پیامبر در حسن خلق 23
- دگرگونی کنیز زیباچهره و مرگ او 23
- سبب توبه بشر حافی 24
- حسن خلق آن حضرت است نسبت به عمری بد کردار 25
- معجزه حضرت 26
- سخن گفتن پیکر مطهر بعد از شهادت 26
- دعا برای شیر ماده در بیابان 27
- عصا افعی می شود 28
- نقش شیر شیر می شود 29
- شیران محافظ 29
- استجابت دعا 30
- پیدا شدن النگو 30
- حماد بن عیسی ودعای حضرت 31
- علم امام 32
- امام کاظم (ع) و نجات دوستان 32
- نجات علی بن یقطین 33
- شطیطه نیشابوری 34
- اطلاع از امور شیعیان 37
- در حیات 39
- باب الحوائج 39
- -1 39
- -2 39
- ابن اثیر 42
- از نظر اهل سنت 42
- شافعی 42
- کلام هفتمین وارث غدیر 43
- در بعد شهادت 43
- مهدی خلیفه عباسی 45
- دشمنان زمان انحضرت 45
- هادی 46
- هارون الرشید 46
- شهادت هفتمین وارث غدیر 48
- خبر از شهادت 48
- سخن گفتن امام کاظم علیه السّلام به اعجاز الهی! 50
- امام رضا علیه السّلام به طور ناشناس در کنار جنازه پدر 51
- حضرت رضا علیه السّلام در بالین جنازه پدر 51
- ثواب زیارت 53
- زیارت 53
- متن زیارتنامه 54
- مکان شهادت 55
- صلوات بر امام کاظم علیه السّلام 55
الملک للَّه وحده بود .
جلاء العیون، ص: 891
مادر حضرت
قطب راوندی و دیگران روایت کرده اند که ابن عکاشه اسدی به خدمت امام محمّد
باقر علیه السّلام آمد و حضرت امام جعفر علیه السّلام در خدمت آن جناب ایستاده بود، آن جناب او را اعزاز و اکرام نمود و انگوری برای او طلبید، در اثنای سخن ابن عکاشه عرض کرد که:
یا بن رسول اللَّه چرا جعفر را تزویج نمی نمائی که به حدّ تزویج رسیده است؟ و همیان زری نزد آن جناب گذاشته بود، حضرت فرمود که: در این زودی برده فروشی از اهل بربر خواهد آمد و در خانه میمونه فرود خواهد آمد، و به این زر از برای او کنیزی خواهم خرید.
راوی گفت که: بعد از چند روز دیگر به خدمت آن جناب رفتم و گفتم: می خواهید خبر دهم شما را از آن برده فروشی که من گفتم برای جعفر از او کنیزی خواهم خرید؟ اکنون آمده است بروید و به این همیان زر از او کنیزی بخرید. چون نزد برده فروش رفتم گفت:
کنیزانی را که داشتم همه را فروخته ام و نمانده است نزد من مگر دو کنیز، یکی از دیگری بهتر است، گفتم: بیرون آور ایشان را تا ببینم. چون ایشان را بیرون آورد گفتم: آن جاریه که بهتر است به چند می فروشی؟ گفت: قیمت آخرش هفتاد دینار است، گفتم: احسان کن و از قیمت چیزی کم کن، گفت: هیچ کم نمی کنم، گفتم: به آنچه در کیسه است ما می خریم او را، مرد ریش سفیدی نزد او بود گفت: بگشائید مهر را، نخّاس گفت: عبث مگشائید که اگر یک حبّه از هفتاد دینار کم است نمی فروشم، آن مرد گفت که: بگشائید و بشمارید، چون شمردیم هفتاد دینار بود نه کم و نه زیاد، پس آن جاریه را آوردیم به خدمت آن حضرت، و حضرت امام جعفر علیه السّلام نزد آن جناب ایستاده بود، و آنچه گذشته بود به خدمت آن حضرت عرض کردیم، حضرت ما را حمد کرد و از جاریه سؤال کرد که: چه نام داری؟