غدیر در سیره حضرت امام کاظم علیه السلام صفحه 24

صفحه 24

روایت شده: هارون، کنیزی خردمند و زیباچهره و خوش اندام را (در ظاهر) برای خدمتگزاری به زندان نزد امام کاظم علیه السّلام فرستاد، و شخصی را مخفیانه مأمور کرد تا حال آن کنیز را برای او گزارش دهد. آن شخص دید: آن کنیز زیباروی در زندان، به سجده افتاده و با سوز و گداز می گوید:

قدّوس، سبحانک، سبحانک، سبحانک

: «ای خدای پاک و منزّه! تو از هر عیب و نقصی منزّه هستی، منزّه هستی، منزّه هستی!».

او را نزد هارون بردند، در حالی که می لرزید و به آسمان نگاه می کرد. همان جا مشغول نماز شد، وقتی که از او پرسیدند: «این چه حالتی است که پیدا کرده ای؟» در پاسخ گفت: «عبد صالح (امام کاظم علیه السّلام) را دیدم که چنین بود».

آن کنیز به قدری دگرگون شده بود که همچنان در آن حال بود تا از دنیا رفت.

از رهگذر خاک سر کوی شما بود

هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد

الأنوار البهیه ،ص:298

سبب توبه بشر حافی

در سبب شدن آن حضرت است برای توبه بشر حافی علّامه حلّی در منهاج الکرامه نقل کرده که بر دست حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام، بشر حافی توبه کرد، و سببش آن شد که روزی آن حضرت گذشت از در خانه او در بغداد، شنید صدای ساز و آواز، غناها و نی و رقص که از آن خانه بیرون می آید، پس بیرون آمد از آن خانه کنیزکی و در دستش خاکروبه بود، آن خاکروبه را ریخت بر در خانه.

حضرت به او فرمود: ای کنیزک! صاحب این خانه آزاد است یا بنده است؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه