حیات جاویدان صفحه 739

صفحه 739

کن قبول نکرد، گفت خودت داخل مسجد کن، قبول نکرد گفت باید انجام دهی گفت نمی دهم، گفت پس کسی بین ما حکم کند، داوری به ابی بن کعب قرار داده شد و او گفت باید او را راضی کنی گفت این حکم از کتاب است یا از سنت گفت سنت و شنیدم که رسول خدا فرمود که سلیمان نبی وقتی بیت المقدس را بنا نمود، هر دیوار که می ساخت چون صبح می شد آنها را خراب می دید، پس پسرش به او گفت بنا نکن مگر صاحب آن را راضی کنی و عمر او را رها کرد و عباس بعد از این، خانه خود را داخل مسجد کرد و به آن توسعه داد .....، این روایت با همین مضمون از ابن سعد و سالم بن ابی النصر و ..... نقل گردیده است و بلادرزی می گوید ولی چون عثمان بن عفان خلیفه شد، منازلی خرید و به مسجد توسعه داد و ..... با اعتراض آنها که واگذار نکرده بودند همه را زندانی کرد تا آنکه عبدالله بن خالد شفاعت کرد .....، پس مفاد این روایات به ما درس می دهد که خلیفه عالم به حکم نحوه توسعه مسجدالحرام و مسجدالنبی نبوده است، تا آنکه ابی بن کعب به او خبر داد و آنوقت با نظر ابی براساس سنت موافقت، ولی باز هم در زمان وسعت مسجد الحرام به خلاف روایت رسیده و سنت عمل نمود و عجیب تر از این عمل روش عثمان است که بعد از معلوم شدن این سنت نبوی و علم به آن، خانه های مردم را به زور گرفت .....،

سکوت خلیفه از حکم طلاق:

از قتاده روایت شده است که گفت از عمر بن خطاب سوال کردند از موضوع طلاق مردی که در جاهلیت زنش را دو طلاق داده و در اسلام یک طلاق، عمر گفت من تو را نه امر می کنم و نه نهی، ولی عبدالرحمن گفت لکن من تو را امر می کنم که طلاق تو در ایام مشرک بودن تو ارزشی ندارد و .....، عمر شایسته بود که امر و نهی کند در زمان حاجت، ولی دوری کرد به دلیل جهل به مسأله و احکام مربوط به آن و جهل او کمتر از جهل پسرش عبدالله بن عمر به حکم طلاق نبود که نمی دانست که طلاق در حال حیض واقع نمی شود و انتقام این جهل و نادانی را پدرش از او گرفت و صلاحیت او برای امر خلافت نفی نمود که مشروحاً در گفتگویی که میان او و ابن عباس جریان یافت، قبلاً مذکور گردید .....،

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه