غدیر، اکمال دین صفحه 176

صفحه 176

لهجه من، حلقه گیسوی توست

روی و لب و قامت دلجوی توست

جنت من کوثر و طوبای من

چون ید قدرت، گِل من را سرشت

در دل من، بذر وفای تو کشت

نیست مرا حسرت حور و بهشت

جز تو ندارم طمع خوب و زشت

نیست به غیر تو تمنای من

در دل من، غیر تو دلدار نیست

جز تو در این دایره، دیّار نیست

هر دل از این راز خبردار نیست

لایق این گوهر شهوار نیست

هرکه نشد غرقه دریای من

بنده تو گشتم و مولا شدم

پیش تو «لا» گشتم و «الّا» شدم

قطره صفت، واصل دریا شدم

چون که منزه ز من و ما شدم

عین تو شد، جمله، من و مای من

کاش که از تیغ تو بسمل شوم

سمبل تو گردم و مقبل شوم

مقبل تو گردم و قابل شوم

قابل تو گردم و واصل شوم

نور تو تابد ز سراپای من

روحانی کرمانی

تا بود، علی بود

تا بود، علی بود

تا صورت پیوند جهان بود، علی بود

تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود

شاهی که ولیّ بود و وصیّ بود، علی بود

سلطان سخا و کرم و جود، علی بود

آن شیر دلاور که ز بهر طمع نفس

در خوان جهان پنجه نیالود، علی بود

آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه