زمزمه تحول (ویژه نامه نوروز) صفحه 251

صفحه 251

مرا ببخش، که در عمر رفته بد کردم

مرا نگر، که همه اشکم و همه دردم

و در شبان سیه با چراغ سرشک

به جست وجوی تو در «کوی توبه» می گردم.(1)

متاع عمر

متاع عمر

متاعی مثل عمر ارزش ندارد، لیک صد افسوس

که این درّ گران مایه به نزد خلق ارزان است

جدا از مال می گردی، ولی محصول عمر تو

به همراه تو اندر قبر و اندر نزد میزان است

بهای عمر مؤمن را علی این چنین فرمود:

به تنها آخرت حور و قصور و باغ رضوان است

فشرده مختصر گویم ز من بشنو قبولش کن

در این سوداگری از بهر تو رنج فراوان است

تو باشی بایع و حق مشتری، عمرت بود مثمن

رضای حق ثمن هم صحبت تو حور و غلمان است(2)

تأسف بر تلف کردن عمر

تأسف بر تلف کردن عمر

افسوس بر این عمر گران مایه که بگذشت

ما از سر تقصیر و خطا درنگذشتیم

پیر و جوانی چو شب و روز برآمد


1- مهدی سهیلی، چه کنم دلم از سنگ که نیست، صص 18 و 19.
2- علی قرنی، نصایح و مواعظ سودمند، قم، نمونه، 1372، ج 1، صص 389 و 390.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه