گل صدبرگ: داستان های شیرین پیامبر مهربانی برای کودکان و نوجوانان صفحه 106

صفحه 106

نان و لبخند

نان و لبخند

شام امشب هم مثل خیلی از شب­های گذشته بسیار ساده بود: نان، خرما و شیر. خدیجه علیها السلام ظرف شیر، سینی خرما و چند قرص نان روی سفره گذاشت. پیامبر هنوز توی اتاق نیامده بود. خدیجه علیها السلام می­دانست شوهر مهربانش این غذا را هم مثل همه غذاها دوست دارد. در یاد نداشت که پیامبر از غذایی بدگویی کرده باشد. در مهمانی­ها هم هر غذایی که صاحب خانه می­آورد، با شوق می­خورد و از او قدردانی می­کرد. پیامبر داخل اتاق آمد. آرام کنار سفره نشست. نگاهی به سفره انداخت. به همسر گرامی­اش نگاه کرد: «دست شما درد نکند خانم! خدا به شما خیز بدهد.» با لبخند تکه نانی برداشت خرمایی را هم برداشت و هسته آن را درآورد. «بسم الله الرحمن الرحیم.» لقمه را دهان گذاشت. خدیجه علیها السلام هم آرام و شادمان شروع کرد: «چه شام شیرین و دل­نشینی!»(1)


1- سنن النبی صلی الله علیه و آله، صص 219 و 228.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه