گل صدبرگ: داستان های شیرین پیامبر مهربانی برای کودکان و نوجوانان صفحه 11

صفحه 11

بوی گل

بوی گل

عطرش را برداشت و دست و رویش را با آن معطر و خوش­بو کرد. دست­های خوش­بویش را به پیراهن سفید و قبای سبزش کشید. لباس­هایش هم خوش­بو شدند. اتاق کوچکش برای چند لحظه مانند باغچه گل بنفشه شد. چه جای خوبی! نام خدا را بر زبان آورد و آرام از خانه بیرون آمد. نسیم خوش­بوی بدن و لباسش، کوچه را بهاری کرد. به راه افتاد. کوچه­ها را یکی­یکی پشت سر گذاشت. از هر جا رد می­شد، بوی عطرش به جا می­ماند.

رهگذران از کوچه­ها می­گذشتند. «بَه­بَه چه بوی لطیفی!» بوی خوش پیامبر برایشان آشنا بود. هر کس از جایی که او گذشته بود، می­گذشت، لحظه­ای می­ایستاد و با شادی می­گفت: «چه بوی دل­انگیزی!» این عطر گل محمّد صلی الله علیه و آله است. او همین الان از اینجا گذشته است. کوچه­ها مثل باغ گل محمدی سرشار از عطر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و رهگذران غرق نشاط بودند.(1)


1- سنن النبی صلی الله علیه و آله، ص 149.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه