گل صدبرگ: داستان های شیرین پیامبر مهربانی برای کودکان و نوجوانان صفحه 26

صفحه 26

پرواز چشم

پرواز چشم

مسجد پُر پُر بود. پیامبر به تنه نخلی که در میان مسجد بود، تکیه داده بود و برای مردم سخنرانی می­کرد. مردم دور تا دورش نشسته بودند و با شور و شوق، به حرف­هایش گوش می­کردند.

حرف­هایش مثل باران بهاری، لطیف و روان بود. صورتش را هنگام صحبت، به همه سو می­گرداند و به همه حاضران نگاه می­کرد. به پیرمردها، میان سال­ها، جوانان و حتی کودکان، پرنده سبک­بال نگاهش در فضای آرام مسجد پر می­کشید. به همه جا سر می­زد و در آشیانه چشمان یاران، مهمان می­شد.(1)


1- سیدحسین اسحاقی، ملکوت اخلاق، ص 239؛ (به نقل از: روضه کافی، ص 268).
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه