گل صدبرگ: داستان های شیرین پیامبر مهربانی برای کودکان و نوجوانان صفحه 46

صفحه 46

کلاس اول

کلاس اول

شعله­های جنگ کم­کم فروکش کرد. اسیران را کنار تپه آوردند. همه خاموش و حیران روی تپه نشستند. از برخورد پیامبر و مسلمانان شگفت­زده شده بودند. پیامبر رو به روی آنها ایستاد و فرمود: « کدام یک از شما باسواد است؟» چند نفر دست­هایشان را بالا بردند. پیامبر نگاهشان کرد و گفت: «اگر هر یک از شما به ده نفر از کودکان ما خواندن و نوشتن بیاموزد، آزاد می­شود.»

اسیران با شادی و شگفتی به هم نگاه کردند.

به زودی آموزش کودکان آغاز شد. کلاس­های کوچک ده نفره تشکیل شد. کودکان هر روز صبح، دسته دسته، با شور و شوق بسیار، زیر سایه نخل­ها روی حصیر می­نشستند و معلّم کلاس به آنها «الف با» درس می­داد.

بچه­ها با شادی و با لهجه زیبای عربی، حرف­های استاد کلاس را بلند تکرار می­کردند. مردم مدینه از کنارشان می­گذشتند و با خوش­حالی نگاهشان می­کردند. گاهی هم می­ایستادند و به صدای دسته جمعی آنها که بسیار شیرین و شنیدنی بود، گوش می­دادند.(1)


1- جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج 1، ص 518.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه