گل صدبرگ: داستان های شیرین پیامبر مهربانی برای کودکان و نوجوانان صفحه 60

صفحه 60

باران بوسه

باران بوسه

چشم­هایشان مثل ستاره بود. صورتشان مثل ماه. گونه­هایشان مثل گلبرگ گل سرخ، لطیف و معطر بود. پیامبر هر دو نوه عزیزش را روی پاهایش نشانده بود و گونه­های خوش­بویشان را می­بوسید. مرد عرب از کنارشان گذشت. نگاهش به آنها افتاد. با تعجب زیاد ایستاد و آنها را تماشا کرد. بوسه­های پیامبر، او را شگفت­زده کرده بود. با خود گفت: «چقدر کودکان را می­بوسد!» با صدای بلند گفت: «ای پیامبر خدا! چه کار می­کنی؟ من ده تا فرزند دارم، ولی هنوز هیچ کدام از آنها را نبوسیده­ام!» پیامبر با ناراحتی نگاهش کرد. رنگش دگرگون شد. به مرد عرب گفت: «هر کس به کودکان ما مهربانی نکند و به بزرگان ما احترام نگذارد، از ما نیست.» مرد عرب که از ناراحت شدن پیامبر متوجه شد که کارش خیلی اشتباه بوده است، با شرمندگی زیاد، سرش را پایین انداخت. نمی­دانست چه بگوید. خداحافظی کرد و با سرعت از آنجا دور شد.(1)


1- حکمت­نامه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، ج 12، ح 9511.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه