گل صدبرگ: داستان های شیرین پیامبر مهربانی برای کودکان و نوجوانان صفحه 65

صفحه 65

مسابقه دو

مسابقه دو

حسن و حسین علیه السلام در کوچه بودند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به سوی آنها رفت. بچه­ها مثل پرنده به سوی پدربزرگ مهربان پر کشیدند. پیامبر به آنها سلام کرد. لبخند زیبایی بر لب­هایش نقش بست. به بچه­ها گفت: «بچّه­های گل من! یک بازی جالب! مسابقه دو، آیا دوست دارید؟» بچه­ها با شادی گفتند: «بله بله» پیامبر گفت: «چند قدم عقب بروید و با اشاره من به طرف من بدوید. هر کس زودتر پیش من بیاید، برنده است.» بچه­ها عقب رفتند. کنار هم ایستادند و با اشاره پیامبر شروع کردند به دویدن.

چابک و تند می­دویدند. صورتشان گل انداخته بود. حسن علیه السلام سرعت خود را زیاد کرد و از برادرش جلو زد و زودتر از او به خط پایان رسید. چند لحظه بعد، حسین علیه السلام هم رسید. داور مهربان، صورت حسن علیه السلام را بوسید و او را بر روی زانوی راست خود نشاند. سپس صورت حسین علیه السلام را بوسید و او را نیز روی زانوی چپ خود نشاند. بچه­ها تندتند نفس می­زدند. صورتشان گل انداخته بود. داور مهربان دست­های خود را دور گردن هر دو دونده ناز و کوچک انداخت.(1)


1- حکمت­نامه کودک، ص 238، ح 375.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه