گل صدبرگ: داستان های شیرین پیامبر مهربانی برای کودکان و نوجوانان صفحه 68

صفحه 68

سه گل پسر

سه گل پسر

گل­پسرها وسط کوچه با هم بازی می­کردند. سه نفر بودند و هر سه کوچک و قد و نیم قد! پیامبر وارد کوچه شد. بچه­ها را از دور دید. ایستاد و برایشان لبخند زد: «بچه­های عزیز سلام!»

هر سه پسر صدای زیبای پیامبر را شنیدند. صورتشان را مثل گل آفتاب گردان به سوی صورت پیامبر که مثل آفتاب می­درخشید، چرخاندند. پیامبر، دست­هایش را باز کرد و گفت: «یک مسابقه جالب. هر سه تایی به سوی من بدوید. هر کسی زودتر به من رسید، برنده مسابقه است. ماشاءالله بچه­های عزیز!» صورت پسرها گل انداخت. کنار هم ایستادند. پیامبر به آنها اشاره کرد. هر سه تند و تیز به سوی پیامبر دویدند. پیامبر دست­هایش را باز کرد و بچه­ها مثل گنجشک، یکی یکی به باغ سینه پیامبر وارد شدند.(1)


1- رفتار پیامبر با کودکان و نوجوانان، ص 50، به نقل از: اسدالغابه، ج 5، ص 210.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه