تفسیر مردان (آیاتُ الرِّجالِ فِی الْقُرآن) بررسیمجموعه‌آیات مربوط به «مردان» درقرآن کریم «جلد دوم» صفحه 21

صفحه 21

مي‌گردد. آن‌ها كه مردم را در انجام نيك و بد مجبور مي‌دانند خواه اين جبر را ، جبر الهي ، يا جبر طبيعي ، يا جبر اقتصادي و يا جبر محيط بدانند تنها به هنگام سخن گفتن و يا مطالعه در كتاب‌ها از اين مسلك طرفداري مي‌كنند ، ولي در عمل حتي خودشان هرگز چنين عقيده‌اي ندارند ، به همين دليل اگر به حقوق آن‌ها تجاوزي شود متجاوز را مستحق توبيخ و ملامت و محاكمه و مجازات مي‌دانند و هرگز حاضر نيستند به عنوان اين‌كه او مجبور به انجام اين كار است از وي صرف‌نظر كنند و يا مجازاتش را ظالمانه بپندارند و يا بگويند او نمي‌توانسته است اين عمل را مرتكب نشود چون خدا خواسته يا جبر محيط و طبيعت بوده است ، اين خود دليل ديگري بر فطري بودن اصل اختيار است. به هر حال هيچ جبري مسلكي را نمي‌يابيم كه در عمل روزانه خود به اين عقيده پايبند باشد بلكه برخوردش با تمام انسان‌ها برخورد با افراد آزاد و مسؤول و مختار است. تمام اقوام دنيا به دليل تشكيل دادگاه‌ها و دستگاه‌هاي قضايي براي كيفر متخلفان عملاً آزادي اراده را پذيرفته‌اند. تمام مؤسسات تربيتي جهان نيز به طور ضمني اين اصل را قبول كرده‌اند كه انسان باميل و اراده خود كار مي‌كند و با تعليم و تربيت مي‌توان او را راهنمايي و ارشاد كرد و از خطاها و اشتباهات و كج انديشي‌ها بركنار ساخت. جالب‌اين‌كه در آيات فوق « شَقُوا » به‌عنوان فعل‌معلوم «سُعِدُوا» به عنوان فعل مجهول آمده است. اين اختلاف تعبير شايد اشاره لطيفي به اين نكته باشد كه انسان راه شقاوت را با پاي خود مي‌پيمايد ، ولي براي پيمودن راه سعادت تا امداد و كمك الهي نباشد و او را در مسيرش ياري ندهد پيروز نخواهد شد و بدون شك اين امداد و كمك تنها شامل كساني مي‌شود كه گام‌هاي نخستين را با اراده و اختيار خود برداشته‌اند و شايستگي چنين امدادي را پيدا كرده‌اند.

(32) آياتُ‌الرِّجالِ فِي‌الْقُرْآن

اسباب سعادت و شقاوت

سعادت‌كه گم‌شده همه انسان‌هااست و هركس آن‌را در چيزي مي‌جويد و در جايي مي‌طلبد به طور خلاصه عبارتست از فراهم بودن اسباب تكامل براي يك فرد يا يك جامعه و نقطه‌مقابل آن‌شقاوت و بدبختي است كه همه از آن متنفرند و آن عبارت از : نامساعد بودن شرايط پيروزي و پيشرفت و تكامل‌است. بنابراين هركس ازنظر شرايط روحي، جسمي، خانوادگي، محيط و فرهنگ، اسباب بيشتري براي رسيدن به هدف‌هاي والا در اختيار داشته باشد به سعادت نزديك‌تر يا به تعبير ديگر سعادتمندتر است. و هركس گرفتاركمبودها، نارسايي‌ها ، از جهات بالا بوده باشد شقاوتمند و بي‌بهر0از سعادت خواهد بود. ولي بايد توجه داشت كه پايه اصلي سعادت و شقاوت ، اراده و خواست خود انسان است ، او است كه مي‌تواند وسايل‌لازم را براي ساختن خويش و حتي جامعه‌اش فراهم سازد و او است كه مي‌تواند با عوامل بدبختي و شقاوت به مبارزه برخيزد و يا تسليم آن‌شود. در منطق‌انبياء سعادت و شقاوت چيزي‌نيست كه در درون‌ذات انسان‌باشد و حتي نارسايي‌هاي محيط و خانوادگي و وراثت دربرابرتصميم و اراده‌خود انسان، قابل‌تغيير و دگرگوني است، مگر اين‌كه ما اصل‌اراده و آزادي انسان‌را انكاركنيم و اورا محكوم‌شرايط جبري بدانيم و سعادت و شقاوتش را ذاتي و يا مولود جبري محيط و مانند آن بدانيم كه اين نظر به طور قطع در مكتب انبياء و همچنين مكتب عقل محكوم است. جالب اين كه در رواياتي كه از پيامبر صلي‌الله‌عليه‌و‌آله و ائمه اهلبيت عليهم‌السلام نقل شده، انگشت روي مسائل مختلفي به عنوان اسباب سعادت يا اسباب شقاوت گذارده شده كه مطالعه آن‌ها انسان را به طرز تفكر اسلامي در اين مسأله مهم ، آشنا مي‌سازد و به جاي اين‌كه براي رسيدن به سعادت و فرار از شقاوت به دنبال مسائل خرافي و پندارها و سنت‌هاي غلطي كه در بسياري از اجتماعات وجود دارد و مسائل بي‌اساسي را اسباب‌سعادت و شقاوت مي‌پندارند، به دنبال واقعيات عيني و اسباب حقيقي سعادت خواهد رفت. به عنوان نمونه به چند حديث پرمعني زير توجه فرماييد :

1 ـ امام صادق از جدش اميرمؤمنان علي چنين نقل مي‌كند : « حَقيقَةُ

تفسير مردان (33)

السَّعادَةِ اَنْ يَخْتِمَ لِلرَّجُلِ عَمَلُهُ بِالسَّعادَةِ وَ حَقيقَةُ الشِّقاوَةِ اَنْ يَخْتِمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالشَّقاوَةِ : حقيقــت سعــادت اين است كه آخــرين مرحله زندگي انسان با عمل سعادتمندانه پايان پذيرد و حقيقت شقاوت اين است كه آخرين مرحله عمر با عمل شقاوتمندانه خاتمه يابد ».(1) اين روايت با صراحت مي‌گويد مرحله نهايي عمر انسان و اعمال او در اين مرحله بيانگر سعادت و شقاوت او است و به اين ترتيب سعادت و شقاوت ذاتي را به كلي نفي مي‌كند و انسان را در گرو اعمالش مي‌گذارد و راه بازگشت را در تمام مراحل تا پايان عمر براي او باز مي‌داند .

2 ـ در حديث ديگري از علي مي‌خوانيم: «اَلسَّعيدُ مَنْ‌وُعِظَ بِغَيْرِه وَالشَّقِيُّ مَنِ انْخَدَعَ لِهَواهُ وَ غُرُورِه : سعادتمند كسي است كه از سرنوشت ديگران پند گيرد و شقــاوتمنــد كســي است كه فــريــب هواي نفس و غرورش را بخورد » .(2) اين سخن علي نيز تأكيد مجددي‌است براختياري‌بودن سعادت و شقاوت و بعضي از اسبــاب مهــم اين دو را بيــان مي‌كنـد .

3 ـ پيامبراسلام صلي‌الله‌عليه‌و‌آله مي‌فرمايد: «اَرْبَعٌ مِنْ‌اَسْبابِ‌السَّعادَةِ وَاَرْبَعٌ مِنَ‌الشَّقاوَةِ فَالاَْرْبَعُ الَّتي مِنَ السَّعادَةِ الْمَرْئَةُ الصّالِحَةُ وَ الْمَسْكَنُ الْواسِعُ وَ الْجارُ الصّالِحُ وَ الْمَرْكَبُ الْبَهِيّ‌ءُ وَ الاَْرْبَعُ الَّتي مِنَ الشَّقاوَةِ الْجارُ السُّوءُ وَ الْمَرْئَةُ السُّوءُ وَ الْمَسْكَنُ الضَّيِّقُ وَ الْمَرْكَبُ السُّوءُ : چهار چيز است كه از اسباب سعادت و چهار چيز است از اسباب شقاوت است : اما آن چهار چيز كه از اسباب سعادت است : همسر صالح ، خانه وسيع ، همسايه شايسته و مركب خوب است . و چهار چيز كه از اسباب شقاوت است : همسايه بد و همسر بد و خانه تنگ و مركب بد است » .(3) با توجه به اين‌كه اين چهار موضوع در زندگي مادي و معنـوي هر كس نقش مؤثري دارد و از عوامل پيروزي يا شكست مي‌تواند باشد ، وسعت مفهوم سعادت و شقاوت در منطق اسلام روشن مي‌شود. يك همسر خوب انسان را به انواع نيكي‌ها تشويق مي‌كند ، يك خانه وسيع روح و فكر انسان را آرامش

1- « نور الثقلين » جلد 2 ، صفحه 398 .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه