چکامه همدلی 2: نگارینه ای مانا در گفتار مجری و زیرنویس های تلویزیونی (مناسبت های ملی، بین المللی) صفحه 135

صفحه 135

ص:137

ج. شهادت خلبان احمد کشوری (15 آذر)

ج. شهادت خلبان احمد کشوری (15 آذر)

گفتار مجری

آن روزها، که اشک ها و لبخندها به هم می پیوست و سرو قامتان این دیارِ شقایق فام، با عبوری شهاب گونه از آسمان، خط سرخی به جای می گذاشتند، آن روزهای سرشار از صمیمیت، آن روزهای آب و آیینه و قرآن، ققنوسی دیگر بر فراز آسمان بال گشود و از کهکشان خاکیان گذشت و به محضر افلاکیان رسید. خلبان شهید احمد کشوری در حماسه های خویش جاودانه شد و از پرنده آهنین خود، بر هودج شهادت نشست و تا بی نهایت نور پر کشید. یادش که یاد آور همه پروازهای سرخ است، گرامی و پاینده باد.

ای ققنوس بلند آشیان! ای سیمرغ بلند پرواز! کوه ها و دشت ها، حدیث شوق تو را آواز وا می گویند. پرستوها، هر روز، بامداد را با پروازی که تو به آنان آموختی. حس می کنند و نسیم، هر پگاه، نوای غریبانه کوچ تو را از میان ماهورها، در نای خود می دمد. غروب، یاد و خاطره تو را در جام افق می ریزد و سرخ، آن را می پوید. نامت ای پرنده شهید، هرگز از دفتر غروب و نسیم و پرستو، دور مباد!

کشوری، پرنده ای پرواز آشنا بود. هر روز، بر بال آهنین سیمرغِ خشم خویش می نشست. و پرواز را به خاطر می سپرد. اوج می گرفت و هر چه آتش در ترکش خشم خویش داشت، بر سر اهریمن فرو می ریخت و دوباره فرود می آمد. لحظه ای اندیشه پرواز رهایش نمی کرد؛ اما با هر اوجی، فرودی است و باید دوباره در میان خاک نشینان، لانه کرد. اندوه ماندن، سرشارش کرده بود و از حسرتِ هجرت، لبریز شده بود. این بار نیز بر پرنده پولادین خود نشست و این آشنای قدیمی پرواز، دوباره بر آسمان پر گشود. در آفتاب، خیره شد و در هنگامه نبرد. زیر چکاچک آتش و پرواز، آرزویی در دلش موج زد و از روح پرواز،

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه