چکامه همدلی 2: نگارینه ای مانا در گفتار مجری و زیرنویس های تلویزیونی (مناسبت های ملی، بین المللی) صفحه 161

صفحه 161

ص:163

فرار شاه معدوم (26 دی)

فرار شاه معدوم (26 دی)

گفتار مجری

فرودگاه مهرآباد، آن روز را خوب به خاطر دارد، آن روزی که شغالان فرومایه، دست از پا درازتر، گرد آن گرگ پیر جمع شده بودند و اشک زبونی و ذلت می ریختند. فریادهای جوانان پر شور این مرزو بوم، خوابشان را به دست هولناک ترین کابوس ها سپرده بود. فرار را برقرار ترجیح دادند. مشت ها و حنجره ها، تندیس پوسیده طاغوت را از مرزهای طلایی میهن، بیرون انداختند و به استقبال بهار آزادی شتافتند. همیشه پاینده باشی، ای ایران من!

روزها آفتابی می شدند و بهار کم کم از راه می رسید. برف های طاغوت و ستم آب می شدند. میهن، به استقبال از آفتاب می رفت و خیابان ها را آب و جارو می کرد. میهن پیغام آفتاب را دریافت کرده و در انتظار او خس و خاشاک را از دامان خود می سترد. فریادها بالا گرفت. صدای بال کبوتران خونین، فضا را برای نفس کشیدن طاغوتیان، سنگین تر می کرد و صدای آمیختن فریاد و گلوله، آرامشرا از آن ها دور می کرد. عاقبت، گرگ پیر طاغوت، لوث گام های پلید خود را از خاک سبز میهن به گورستان تاریخ برد و ایران به استقبال بهار، به جشن نشست. سالروز فرار خفت بار تندیس پوسیده طاغوت را از میهن عزیزمان گرامی می داریم.

چکاچکِ آتش و خون هنگامه ای به پا کرده بود، از سنگفرش خیابان ها، لاله می دمید. سکوت، لحظه ای آرام نداشت و پرواز لحظه ای باز نمی ایستاد. کبوتران اوج می گرفتند و فرشتگان فرود می آمدند و صدای بال های شکسته کبوتران و پرهای زرین ملائک، درهم آمیخته بود. میهن یک پارچه حماسه، زمین یک پارچه سرخ، آسمان پیوسته در فریاد بود و نفیر گلوله، فضا را می شکافت و

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه