فصلنامه اشارات - شماره 17 صفحه 103

صفحه 103

ص:109

شعر

پدر

سودابه مهیجی

پدرم صبح های خیلی زود

توی خانه اذان بیداری است

ظهرها پابه پای هرچه درخت

بر سر خانه سایه اش جاری است

عصر ها خسته می رسد خانه

خنده اش در سکوت خواهد بود

پای حوض ستاره خیز غروب

چشم هایش قنوت خواهد بود

شب نمی خوابد و به هیئت ماه

خواب ما را نظاره خواهد کرد

نگران تمام فرداها

تا سحر استخاره خواهد کرد

پدرم لحظه لحظه دلواپس

پدرم روز و ماه و سال من است

پدرم سایه صبور خداست

پدرم... آه، خوش به حال من است

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه