فصلنامه اشارات - شماره 17 صفحه 249

صفحه 249

ص:255

متن ادبی

نذر موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف

قربان صحرائی چاله سرائی

چشمانم را شسته ام تا شاید مهیای قدومت شود

دلم خون شده از این همه فراق و این همه انتظار

آیا قرن ها چشم به راهی، دیدگان منتظر نشسته در کوچه انتظار را کافی نیست؟

آقای خوبی ها! پس کی می آیی؟!

هر شب سرم را زیر خیال می گذارم...

مگر بگذری و گام های نازنینت را بر فرق من نهی

بوی بهاری خجسته پیچیده است در این دشت

چه خوش اند یاس ها که نیلوفرانه پیچک شقایق شده اند،

اما هیچ ترنمی، شمیم عطر گل نرگس نمی شود

خورشید آدینه ها آمد و رفت،

قرن هاست که خورشید آدینه هایش می آید و می رود،

ترسم که این آدینه نیز بی خورشید رویت غروب کنم.

گل نرگس!

عطر دل آویزت، آویزه بنفشه هاست و گوشواره پامچال ها

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه