فصلنامه اشارات - شماره 17 صفحه 253

صفحه 253

ص:259

شعر

انتظار بهار

سودابه مهیجی

دوباره رفت زمستان ولی بهار نیامد

جهان کهنه با روز نو کنار نیامد

زمین به گیسوی خود گل زد و کنار خیابان

نشست و وعده شادی سرِ قرار نیامد

چه وردها که نخواند آسمان به گوش درختان

یکی از این همه شاخه به برگ و بار نیامد

غبارروبی هر کوچه را به جشن نشستیم

ولی مسافری از جاده غبار نیامد

به جز کلاغ کسی پر نزد حوالی دنیا

صدای خوش خبری غیر قارقار نیامد

به خانه بازنگشتی و بی تو هیچ خدایی

به سرسلامتی قوم انتظار نیامد...

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه