- اهداف فصل نامه اشارات 1
- شیوه نامه نگارش مقاله 2
- چند پیشنهاد 6
- متن ادبی 8
- اشاره 12
- ولادت و شهادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام 12
- پژوهش 14
- متن ادبی 20
- روز مادر 22
- شعر 31
- روز زن 33
- شهادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام 41
- شعر 50
- ولادت حضرت امام محمدباقر علیه السلام 52
- اشاره 52
- در محضر خورشید 54
- متن ادبی 58
- شعر 61
- اشاره 62
- شهادت حضرت امام علی النقی علیه السلام 62
- در محضر خورشید 64
- چند حدیث هادوی 67
- اشاره 72
- ولادت حضرت امام محمدتقی علیه السلام 72
- در محضر خورشید 74
- پژوهش 77
- اشاره 90
- ولادت امام علی علیه السلام - روز پدر آغاز ایام البیض – اعتکاف شهادت استاد شهید مطهری – روز معلم 90
- پژوهش 92
- متن ادبی 95
- شعر 97
- روز پدر 100
- شعر 103
- پژوهش 104
- متن ادبی 131
- پژوهش 133
- متن ادبی 162
- اشاره 164
- شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام 164
- پژوهش 166
- شعر 171
- اشاره 174
- مبعث حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله 174
- پژوهش 176
- متن ادبی 191
- شعر 196
- میلاد حضرت امام حسین علیه السلام میلاد حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام میلاد حضرت امام سجاد علیه السلام 200
- اشاره 200
- در محضر خورشید 202
- متن ادبی 214
- میلاد حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام 224
- میلاد حضرت امام سجاد علیه السلام 228
- شعر 234
- داستان 236
- ولادت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف 240
- اشاره 240
- در محضر خورشید 242
- پژوهش 245
- متن ادبی 249
- شعر 253
- رحلت حضرت امام خمینی رحمه الله 254
- اشاره 254
- پژوهش 256
- متن ادبی 263
- مناسبت های دیگر کتابشناسی مناسبتی 266
- اشاره 266
- مناسبت های دیگر 268
- کتاب شناسی مناسبتی آثار اداره کل پژوهش های اسلامی 273
ص:39
روز زن
آدمی که آدم است و حوایی که حواست
رقیه ندیری
این روزها حوا بودن ذهنم را به خود مشغول کرده است. حوا بودن با تمام ویژگی ها و دردهایش شاید تا به حال ذهن خیلی ها را به خود درگیر کرده باشد. این روزها زیاد یاد کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی می افتم. از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان، هنوز کتاب را نخوانده ام. اما به این نکته معتقدم که آدم و حوا هر کدام دو سیاره یا بهتر بگویم جهان جدا از هم هستند که هنوز به طور کامل همدیگر را نشناخته اند؛ حتی تفاوت های هم را نیز به طور کامل نمی دانند. گاهی از اینکه حوایم و کسی درکم نمی کند، دلم می گیرد. دلم می گیرد از اینکه به قول مردان چاله میدانی قدیم «ضعیفه»ام. ضعیفه بودن اگر چه ابتدا به صورت توهین به زن پنداشته می شود، اگر دقیق شویم، می بینیم در دنیای مدرن هم همان ضعیفه هستیم و چیزی عوض نشده است؛ حتی ضعیفه بودن ما در جامعه های مدرن بیشتر به چشم می آید. به همین میزان آدم یا مرد جامعه مدرن نیز سردرگم تر و تنها تر شده است. او هم چیزی را که می خواهد نمی یابد. جستن و نیافتن فقط مخصوص آدم ها نیست؛ حواها هم همین مشکل را دارند. همه ما هرچه می دویم، نمی رسیم. از در کنار هم بودن لذت نمی بریم. حتی اگر عاشق هم باشیم، روزی برای هم معمولی یا تحمل ناپذیر می شویم و مشکل از همین جا آغاز می شود.
اینجاست که تنهایی چنگ می اندازد به گلوی ما و خفه مان می کند. ما چطور عاشق می شویم که سرنوشتمان این می شود؟ مگر ما از زندگی و از هم چه می خواهیم؟