فصلنامه اشارات - شماره 101 صفحه 107

صفحه 107

ص:106

خدا کند دری به سمت کلمات باز شود تا بتوانم تو را بنویسم!

غواص خِرد به کُنهِ ذات تو پی نمی برد، ولی:

«آب دریا را اگر نتوان کشید ***  هم به قدر تشنگی باید چشید»

علی، علی است؛ نه یک کلمه کمتر و نه بیشتر.

در غریبستان کوفه

زینب مسرور

چاه های نجیب شبانه، پُر است از راز گریه های تو؛ پرنده روح، در کوچه های سرد و بی روح کوفه گم می شود و میان دیوارهای کاهگلی خانه تو آرام می گیرد.

تو در ذهن خاکی زمین، بذر محبت کاشتی و زندگی از رمز دانه های مهربانی تو جوانه زد و قد کشید.

هنوز تمام سایه روشن های شب های کوفه، تو را به یاد دارند آن گاه که در دل شب، انبان نان بر دوش می کشیدی تا چشم هیچ کودک یتیمی به در نماند.

زمان می چرخد و در چرخش این گنبد دوار، تنها سهم تو از زندگی، نامردی ها و نامردمی هایی است که در محراب عبادت، نظاره گر خون سرخ تو می شود.

کجایی؟ ای فراتر از اسطوره «که ذوالفقارت این گونه بی تاب در نیام نمی گنجد که غریبستان کوفه، یتیمستانی است بی تاب».

زمین همچنان می چرخد، تو بال می زنی، نور می پاشی و پرواز می کنی و تا ضلع شرقی باران، اوج می گیری.

بی مهر تو هرگز!

بگذار گریه کنم! بگذار باران های حسرت بر قلب یخ زده زمان جاری شود! بگذار لبخند، برای همیشه بر لب های ترک خورده کوفه بخشکد! بگذار تن خسته زمین، برای همیشه تاریخ تب دار بماند؛ ولی مگذار سبد دل ها، ذره ای از میوه عشق و مهر تو خالی بماند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه