فصلنامه اشارات - شماره 101 صفحه 112

صفحه 112

ص:111

دیوار خانه باز شد و زن صعود کرد

دلشوره مداوم عمران تمام شد

بوی بهشت، بوی خدا، بوی آب و عشق

پیچید در فضا و زمستان تمام شد

شمشیر را به رسم وفا سربلند کرد

با او هزار مرتبه توفان تمام شد

در کوچه کوچه سفره احسان سرود، بعد

در خانه خانه دغدغه نان تمام شد

اما شبی دسیسه قابیل جان گرفت

مهمانی قشنگ یتیمان تمام شد

مسجد، علی، و مرد غریبه، و ناگهان

شمشیر، سجده، ضربه پایان؛ تمام شد!

رهسپار همیشه

سودابه مهیجی

کوچه های یتیمی

از گام هایت گذشتند

و عطر تو

روی دیوارها یادگار نوشت؛

وقتی که یُمن وجودت را

_ برای ابد

در تلفظ خرمای عدالت، به جا گذاشتی...

اگر مانده بودی،

این قدر

گرسنگی را همسایه نداشتیم...

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه