فصلنامه اشارات - شماره 101 صفحه 119

صفحه 119

ص:118

اینجا همیشه آسمان ابری است و دلش گرفته؛ ولی دنیا همه چیز را وارونه جلوه می دهد. هواشناسی، هوای اینجا را برای عده ای هواشناسی می کند؛ ولی روزی می رسد که تاریخ، سرگذشت قتل عام گل ها و کبوترها را می نویسد.

قدس، چشم به راه است

پنجه بغض، گلوی قدس را گرفته و فشار می دهد. اشک در چشم های بی رمقش موج می زند و لحظه هایش در کسالت و تردید، پژمرده می شود.

قدس، چشم به راه مردی است که تمام زنجیرها را پاره، و خون را در رگ حیات مُرده جاری می کند.

قدس، امروز منتظر گام های بلند من و تو است تا هر کداممان، سطلی آب بریزیم و سیل جاری کنیم تا اسرائیل را آب ببرد. پس امروز، با گام های استوارت، قدس، این قبله اول مسلمین را یاری کن.

«غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود»

اگر چه ذهنت از صدای ضجه و شیون پروانه های مصلوبِ وحشت زده، پر است؛ ولی سحر نزدیک است. اگرچه تبرها، زبان سبز درختان را نمی فهمند، ولی روزی می رسد که همه به درختان زیتون ایمان می آورند.

من به آینده روشن فردا امیدوارم. من به روزی می اندیشم که تو با عزت و شکوه، به مردم لبخند می زنی.

ای قدس! «زده ام فالی و فریادرسی می آید...»

دست های یاری مان گشوده است

سعیده خلیل نژاد

صدای مسلسل و گلوله می آید و بوی خون و آتش.

عطر دل انگیز زیتون، در فضا منتشر است؛ ولی صدای سفیر مرگ که می آید، در مشام انسان

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه