فصلنامه اشارات - شماره 101 صفحه 121

صفحه 121

ص:120

وقتی مقاومت می کنی، نام تو، مثل زیباترین نوا، از نای بزرگان جهان آواز می شود.

نام تو، هم ردیف خوبی هاست... و من، ایران سرفرازم؛ برادر مبارز تو؛ برادر بزرگی که پیش از تو، بر جنازه استکبار، آوای پیروزی سر داده است. دست هایت را به دست من بده تا گرمی دل و اندیشه ام، برادری دین و اعتقاد ما را به تصویر بکشد.

کتاب کهنه مظلومیت

محبوبه زارع

شنیده ام که دگر چیزی از تو باقی نیست

غروب چشم تو در خویش، اتفاقی نیست

بساط عاشقی ات را چرا به هم زده اند

و سرنوشت تو را در بلا رقم زده اند؟!

درخت! سفره اطعام دارکوب مباش

گرسنه ای است که ذاتش بد است، خوب مباش!

چه آخرت، وَ چه دنیا نصیب مردم شد

به جرم اینکه نژادت، جهانِ سوم شد!

دمیده است خدا در تو، بر چه شک داری

مگر نه اینکه تو هم ریشه در فدک داری!

کتاب کهنه مظلومیت، فلسطین است

که اسب هر ورقش سمت حادثه زین است

چه ارتباط قشنگی میان ما جاری است

دعا که می کنم از تو، عروج آمین است

تو سرزمین طلوعی! چه دوست داشتنی!

نظر به اینکه تو را بار عشق، سنگین است

ولی تذکر خوبی است امر سخت هبوط

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه