فصلنامه اشارات - شماره 101 صفحه 126

صفحه 126

ص:125


1- 1 . طلاق: 2 و 3 بخشی از آیات دوم و سوم.

دَمی با حافظ بودن و از «موعود» شنودن، به عالَمی می ارزد؛ ابیاتی که می گذرند، برتر از زر و گهرند؛ موعود را از دیگر اشعار، عاشق ترند و به زعمِ راقم سطور، ظهورِ آن عزیر را _ و دست کم، آرزوی کم شدن فاصله عاشق و معشوق را _ سخت منتظرند؛(1)

«ای خرم از فروغ رُخَت، لاله زار عمر!

باز آ، که ریخت بی گل رویت، بهار عمر

از دیده، گر سرشکْ چو باران چکد، رواست

کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر

این یکْ دو دَم، که مُهلت دیدار، ممکن است

دریاب کار ما، که نَه پیداست کار عمر»

«لسان الغیب»

عباس محمدی

کلمات، پرندگان مقدسی می شوند که از دهان تو پرواز می کنند و ما در سایه این تقدس، آرام به خواب درختان می رویم. شعرهایت، رودهای مقدس بودایند.

ای ستاره تابناک آسمان های شرق! آفتاب، پنجره ای است که رو به خانه تو باز می شود.

دلخوش آخرتی هستی که داری. راست می گویی:

«حاصل کارگه کون و مکان، این همه نیست *** باده پیش آر که اسباب جهان، این همه نیست»

خرد شرقی و حکمت ایرانی ات را می ستایم ، ای رند عالم سوز! چه دل ها که پر از دل شوره فال های پر از صداقت تواند! دنیایی، دست به دامان تواند، تا با شعرهایت، پیشانی نوشته هایشان را بخوانی.

پس بخوان ای لسان الغیب! این خطوط پیشانی را به خوشبختی، که:

«ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید ***  هم مگر لطف شما، پیش نهد گامی چند»

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه