فصلنامه اشارات - شماره 101 صفحه 13

صفحه 13

ص:12


1- 1 . همان.
2- 2 . حمید مصدق.

«چگونه باز به ماتم نشست خانه ما

هزار نفرین باد

به دست های پلیدی

که سنگ تفرقه افکند در میانه ما»

«ما پرورده یک نوبهاریم»

دستان تو اگر در دستم باشد، به من گرما می بخشد و آرامم می کند.

ما پیوندی دیرینه باهم داریم؛ نکند فراموش کنیم! زخمی که امروز تو دیدی، اگر از آنِ خود ندانم، دیر یا زود، به من نیز خواهد رسید. دردی که تو داری، اگر با تو همدرد نباشم، پیکر مرا نیز فرا خواهد گرفت.

«سرگذشت دل من

زندگی نامه انسان است

مرگ من مرگ شماست

مگذارید شما را بکشند

مگذارید که من بار دگر

در شما کشته شوم».

همه، شاخ و برگ یک درختیم؛ زیبایی شاخ و برگ ها نیز به آن است که در کنار هم باشند.

«نه افغانیم و نی ترک و تتاریم ***  چمن زادیم و از یک شاخساریم

تمیز رنگ و بو بر ما حرام است ***  که ما پرورده یک نوبهاریم»

همه با هم

سید محمدصادق میرقیصری

ابرها یکدیگر را در آغوش می گیرند تا رعدها، فریاد همدلی سر دهند.

بوی باران می آید؛ قطره قطره محبت می بارد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه