فصلنامه اشارات - شماره 101 صفحه 134

صفحه 134

ص:133

شعرت، رنگ امید است

ای حافظ قرآن حقیقت، شعرت رنگ امید است و نوید سلامت.

به سرمنزل سلمای خیال، صد کاروان شیدای سرگشته به چنگ و سرود، عاشقانه می خوانند. دیوان حافظ پدربزرگ را مژده وصل می شنوم از نوروز شعرت. ای همیشه بهار تازگی، چه کسی جز تو پیام آسمان را به زبان زمینیان ترجمه کرد!  چه کسی جز تو، راز کاینات را بر کودکان حقارت زمین فاش کرد؟!

اگر خدا تو را نمی آفرید...!

به هفت منزل و هفت امارت بالا بلند، هفت مؤذن، به هفت نوای آسمانی می خواندند؛ شعری را که به وصف شمایل آن محموده الخصائل گفتی.

هفت امپراطور هفت آسمان، به شکرانه شعرت، صله ای خواستند؛ پس آسمان، فرشی شد زیر پای خیالت، زمین حقیر آمد و زمان تسلیم شد.

چقدر زمین بی ترانه بود، اگر خدا تو را نمی آفرید!

حافظ بی همتا

چگونه می شود شعری برای تو گفت، وقتی تمام واژه ها به سفارت خانه خیال تو پناه آورده اند؟! چگونه می شود نقشی برای تو زد، وقتی خیال در سخنت به نهایت مانده است؟!

تو، موضوع هیچ شعری نمی توانی باشی؛ که شعرها بعد از تو حقیرند و صناعت بعد از تو ناتوان.

کاش می شد هیچ وقت موضوع هیچ سخن گفتنی نباشی، ای کمال سخن، ای حافظ بی همتا!

«صدای سخن عشق»

محمدکاظم بدرالدین

امروز، در لحظه های شیرازی ما، غزل های شوق جان می گیرد و با حافظه ای پر از اردیبهشت و «صدایِ سخن عشق»، در بهارستان واژه ها گام برمی داریم.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه