فصلنامه اشارات - شماره 101 صفحه 145

صفحه 145

ص:144

با دلت نگاه کن

رقیه ندیری

نگاه کن؛ با تمام وجودت نگاه کن! دنیا کوچک تر از آن است که نتوانی پیدایش کنی و به کنه آن برسی. درختی و کوهی نیست که در تو قد علم نکرده باشد.

دریاها، تداوم امواجشان را و توالی جزر و مدشان را در تو تکرار می کنند. هیچ دشتی به گستردگی سینای سینه تو نیست و قلب تو شاید شلوغ ترین بندر دنیا باشد؛ آنجا که کشتی ها به امن ترین ساحل خیال می رسند. شاید هم قلبت متروک ترین کلبه آن سوی جنگل باشد؛ یا سوت و کورترین غارِ جامانده در کوه و یا بی عابرترین کویر.

ولی هر چه باشد، دنیا با تمام فصل هایش، با همه فراز و فرودش، در تو جریان دارد و نبود رنگ و نور، نمی تواند بین تو و کاینات، حصار بکشد.

دیدن یا ندیدن؛ مسئله ای نیست!

دنیا در صدای پرندگان خلاصه می شد؛ در چکه چکه باران، در هوهوی باد، در طنین خنده کودکان، لالایی مادران؛ ولی امروزه در بوق ماشین های در ترافیک مانده، دود و سیمان و آهن و... .

دنیا دارد در گفتمان های پوچ و در کنگره های همه کاره و هیچ کاره، خلاصه می شود و تو، در این دنیای مدرن، جریان داری؛ در قتل عام های حوالی فلسطین، در خیابان های بی پناه بغداد، در کوچه پس کوچه های تهران؛ تو داری دنیا را نفس می کشی و آن را حس می کنی؛ پس دیدن یا ندیدن نمی تواند مسئله ای باشد.

چشمانت بسته نیست

فاطمه پهلوان علی آقا

چشم می گشایی بر حریم خلوت پروانه ها؛ با بال هایی سفید که عصای دستانت شده اند.

چشم می گشایی بر آبی آسمان؛ با دریایی از نور که دلت را چراغانی کرده است.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه