فصلنامه اشارات - شماره 101 صفحه 162

صفحه 162

ص:161

نمی توان در آن به نظاره نشست.

مولایم! وقتی بیایی، دیواره های تاریک و مبهم مه را با دستان روشن و مهربانت از چشم هایم برخواهی داشت و خورشیدهای مرده دلم را به آفتاب آباد سرزمین مهر، خواهی برد.

وقتی بیایی، گلبرگ ها، رویش خویش را از تو خواهند آموخت و آسمان در نگاه آرام و بارانی تو گم خواهد شد.

وقتی بیایی، لحظه هایی از نمناکی سبزینه چشم هایت را بر گستره کویر خواهی پاشید و خوشه خوشه، خورشید را از باغ نگاهت، به دل های بی قرار هدیه خواهی کرد.

بیا!

مهربانم!

بیا و رودهای تشنه را با اشاره لب هایت سیراب کن.

بیا و جوانه های مهربانی ات را در قلب زمانه جاری ساز.

بیا و لبخندهای زیبایت را در جاده های تنهایی رها کن!

تو می آیی

سید محمدصادق میر قیصری

تو می آیی و ریشه ظلم را می خشکانی و شهد شیرین عدالت را بر تمام جهانیان می چشانی.

تو می آیی و جانی دوباره به بشریت می بخشی.

تو می آیی و آه مظلومان را دامنگیر ظالمان می کنی.

تو می آیی و بدعت ها را در هم می شکنی.

تو می آیی و بهار ایمان را در سراسر عالم، به ارمغان می آوری.

تو می آیی و آدمیان را به چکاد معرفت می رسانی.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه