فصلنامه اشارات - شماره 101 صفحه 51

صفحه 51

ص:50

شهر در محاصره افعی بود

محمدعلی کعبی

افعی هراسناک بر چهار ستون شهر تنیده بود و هنوز زخم های مقاومتِ 45 روزه را بر تن داشت. سی صد و چهل و نه روز از محاصره می گذشت و جوانان شهر، سی صد و چهل و نه سال پیرتر شده بودند.

حالا همان افعی که غرور پوشالی اش را در متن تجهیزاتِ زرهی اش به میدان کشیده بود، هر شب کابوس می دید. پاییزِ شعله ور از راه می رسید و پشتِ نخل ها، خبری بی تابِ انفجار بود.

پیراهنِ شهر، در بغضِ پنهانِ خود، رنگِ فتح به تار و پود داشت.

وَ افعی ناگهان شبیخون خورد.

پیشانی مقدس آفتاب، بشارتِ صبح: (عملیات)

این بار، ارتش و سپاه، این دو رودِ توفانی و خروشان، با هم گره خوردند و در بستری به وسعتِ دریا، هیچ سنگی را به حالِ خود وا نگذاشتند.

دشت، به وسعتِ 150 کیلومتر، زنجیر می گُسست و ثامن الائمه(ع) ، اولین عملیات گسترده و وسیعِ جنگ دانسته شد. فریاد، شب را پرده پرده می درید. رمزِ مقدسِ «نصَرُّ مِنَ اللّه وَ فَتْحٌ قَریبْ» زبانزد ذراتِ معطر هوا بود. خشم یک ساله ایران، از خراسان لبریز شده بود و پیشانی مبارکِ اخترِ هشتم، بر سلسله جبالِ جهاد می تابید. رویِ در و دیوار شهر، دمادم گلِ لاله می رویید و بی سیم ها 42 ساعت بعد، خبری را سرمستانه، خاکریز به خاکریز می بردند...

این چنین شد که ذوالفقارِ بُرنده خمینی، خاک را که تشنه خونِ متجاوز بود، سیراب کرد.

نمرود و ابراهیم، روایتِ دوم: (بعد از عملیات)

منطقه، پر از هِرَم های کلاه های سبز و چکمه های سیاه شده بود. رژیم غاصب بعث، تیزی تیغ را تجربه می کرد. نمرود، هنوز طعمِ شیرینِ جشن پیروزی را زیر زبان داشت و دهانش بوی خون می داد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه