فصلنامه اشارات - شماره 101 صفحه 60

صفحه 60

ص:59

آه که دل های زمینی را چقدر حجابِ تو در تو، از ذاتِ اقدس تو دور کرده است!

ولی محمّد(ص) ره یافته بود و مأذون.

رب العالمین، او را به خویش فراخوانده و بار داده بود. درهای بارگاه پروردگار، اگر چه فراوان، ولی در مقدم رسالتِ خاتم، لب به خوشامد می گشودند و قفل ها همه گسسته می شد.

طبقات عرش اعلی، در معرض گام های محمد(ص)، از شوق به لرزه می افتادند و گریبان می دریدند؛ اما ذات احدیت، از همه مشتاق تر بود و احمد، مشتاق ترین.

ندای قدسی، تمام آسمان ها را می شکافت و به محمد(ص) می رسید: «إِلَیَّ إِلَیَّ» و او شیفته تر و سر از پا نشناس تر، پیش می رفت.

«رحمهً للعالمین»

دل رئوفِ رحمه للعالمین، باز در گرو مهر امت خویش بود. پس در آن لحظات مقرب، در آغوش خداوند آن همه نزدیک، برای امت تا قیامتِ خویش دعا کرد: «رَبَّنا لا تُؤأخِذْنا إِنْ نَسینا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْرًا کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَهَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا... ».(1)

چشم انتظاری آسمانیان

روح الله حبیبیان

در هفت آسمان ولوله ای است. ملائک، در جُنب و جوشند. عدّه ای از شوق می گریند و برخی بی قرار، چشم انتظارند. طبقات آسمان و عرش الهی، گویا سراسر آذین بسته و زیباتر از همیشه شده!  انبیای الهی، از آدم تا مسیح، منتظر و مشتاق، چشم براه اند؛ چشم به راه عزیزترین و محبوب ترین آفریده خداوند. امشب، رسول اعظم، به معراج می رود.

«شکوه یک سفر»

پیامبر خدا، نماز عشا را به پایان رساند و آن گاه، آهسته راه مسجدالحرام را در پیش گرفت. در سکوت و تاریکی مکه، جنبنده ای در اطراف کعبه به چشم نمی خورد. حال عجیبی داشت. می دانست شبی جز شب های دیگر، پیش روی دارد و سفری شگفت.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه