فصلنامه اشارات - شماره 101 صفحه 69

صفحه 69

ص:68

ای پروردگاری که شب های قدر را برای پرنده شدن من آفریده ای! سپاس می گویم تو را و اشک می ریزم از همه گناهانی که کرده و خطاهایی که رفته.

شاکرم از مهربانی تو که شب های قدر را برایم آفریده ای تا دست های سیاهم را در رودهای زُلال اشک بشویم.

می دانم که اگر شب های قدر تو نبود، نمی توانستم با لبخند، در قیامت سرم را بالا بگیرم.

اشک هایم را نخشکان

چشم هایم که به اشک می نشینند، لبخندهایم را فرشته ها می نویسند. دعاهایم، پرنده هایی می شوند و تا آسمان هفتم پرواز می کنند.

دلم می لرزد؛ اما پاهایم را استوار بر پلکان توبه می گذارم و تا آستانه بخشش بی کران خداوند می آیم و از پله های لغزنده غرور و گناه رو می گردانم.

شب های قدر، تمام دنیایم را سراسر در آبشارهای شفاعت می شویند تا لحظه های معصوم را بتوانم لمس کنم.

در این شب هاست که می توانم روشن تر از همه ماه های کامل، دست بر آستان الهی بسایم. اشک هایم را در این شب ها نخشکان، الهی!

شب بی همتا

سودابه مهیجی

پس از یک سال، در گردش زمین و زمان، دوباره به این موسم بی همتا رسیدم.

شب یگانه ای است؛ شب بی بدیلی که تمام تمنایم، دست به سرکردن خواب است و به پای درگاهت تا سپیده صبح، اشک شدن. راه من امشب به این بستر بیهوده باز نخواهد شد.

من، تمام آرزوهای خانه به دوش گذشته را امشب برای طلب، فراروی آورده ام؛ آرزوهای دور و نزدیک؛ آرزوهای آشکار و ناپدید؛ آرزوهایی که همان گاه که از من می گریختند و چون سرابی ناامید بودند، در همان حال دوباره از نو در دامن امید متولد می شدند و مرا به رحمت تو مژده می دادند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه