فصلنامه اشارات - شماره 101 صفحه 71

صفحه 71

ص:70

شب یلدای روح

محمدعلی کعبی

امشب، شبِ میهمانی رازها است. چگونه خواب، سرزمین چشم هایم را فتح کند، وقتی که به استقبالِ واژگانِ نور می روند؟! امشب پنجره ها ستاره می چینند تا جوشن کبیر، با تمام عظمتش آغاز شود، باران خواهد گرفت.

امشب، شب یلدایِ روح است؛ یلدایی که مقیاسش زمینی نیست. یلدایی که هیچ یلدایی به ارزش یک ساعت آن هم نمی رسد حال آنکه هم وزن هزار ماه است.

امشب، تمام فرشتگان آسمان، با کسی که قرارِ زمین است وعده دیدار دارند. چه بزمی است در زمین و چه شوری است در آسمان و نردبان دعا چقدر شلوغ است!

دست ها چونان مزارع آفتابگردان، بلند شده اند و کهکشان ها را می کاوند. خاک، به شدت به افلاک نزدیک است و الغوث الغوث، پروانه پروانه از رویِ انگشت ها به سوی دوست پر می زند. دهان ها بویِ ذکر می دهند و «کلیدهایِ بهشت» همه جا پخشند. «مفاتیح الجنان» قدر دانستنِ زمان را آسان می کند!

و در این میان، نام علی(ع)  چونان خورشید، بر دریایِ سرخِ اندوهِ جانمازها و شبستان ها می تابد. غروب است یا شب؟ چه زود سحر در راه است.

آینه دلت را بشوی

امشب، همان شبی است که در انتظارش بودی. مگر چیزی به تو نهیب نمی زد که برگردی و رویِ کویر فقیرِ _ گناهانت، خطِ پشیمانی بکشی؟! امشب، همان شب است که می شود در آن تمام روزهای سیاهت را ورق بزنی. شاید شبِ پیمودن راه های صد ساله به یک شب است.

امشب، وزنِ مهربانی پروردگار رویِ دوش تمام ثانیه ها و دقیقه ها سنگینی می کند و تو در برابر این همه رحمتی؛ مگر نه این است که خداوند رویِ دلت منت گذاشته است؟!

پس دستمال اشکت را بردار و آیینه دلت را پاک کن. امشب به میهمانی نور می رویم.

حتی سکوت انگار این بار در حجمِ مبهمِ همیشگی اش، حرف های تازه ای برایِ گفتن دارد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه