فصلنامه اشارات - شماره 101 صفحه 78

صفحه 78

ص:77

شبی به بلندای قدر علی(ع)

یا علی! قلبمان تاریک است؛ تکلیف دل هایمان را روشن کن!

پایان تمام گریه هایم سکوت می کنم تا در من بِوَزی ای آنکه شب های قدر، در فرصت میان جراحت و پرواز تو بنا شده اند! از تو برای بخشودگی خویش، آبرو می طلبم و می دانم در آن زمان که نامت را نیز بر زبان نمی آورم، خودت آه می شوی تا اجابتم کنی.

شهادت، پیام شرافت

شب پرستان که جمهوری آیینه و آب را تاب نمی آوردند، همراز چاه های کوفه را به تکبیره الاحرامی سرخ پیوند دادند تا مزار زهرا(س)، دوباره بی زائر شود و کودکان چشم انتظار، نه از گرسنگی، که از دوری رویت بی قراری کنند.

پیام کفش های وصله دارت، قوانین شرافت را منقلب کرد؛ آنجا که استخوان گلوی تو، تفهیم عدالت را برای کوفیان ناممکن کرده بود. «چگونه شمشیری زهرآگین، پیشانی بلند تو _ این کتاب خداوند را از هم می گشاید؟  چگونه می توان به شمشیری، دریایی را شکافت؟»(1)

زیرنویس ها:

_ «به پای تو می گریم با اندوهی والاتر از غمگزایی عشق و دیرینگی غم. برای تو با چشم همه محرومان می گریم؛ گریه ام شعر شبانه غم توست»(2)

_ یا علی! شبی که عشق تو را با آتش و خون قاب کردند، سجده سرخت، زمین را از خواب غفلت بلند کرد تا به قَدْ قامَتِ روح بلندت بپردازد.

دیر به خانه بر می گردم

نزهت بادی

دیر به خانه بر می گردم.

سر راه باید سری به بنفشه یتیم خانه همسایه بزنم؛

می ترسم دوباره پنجره باز مانده باشد و تمام یاس های پستوخانه پشت محراب، سرما خورده باشند.

بوی عطسه شان، خواب را از سر کوچه پرانده.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه