فصلنامه اشارات - شماره 101 صفحه 82

صفحه 82

ص:81

«می زند پس لب او کاسه شیر ***  می کند چشم اشارت به اسیر

چه اسیری که همان قاتل اوست ***  تو خدایی مگر ای قاتل دوست»؟!

پدر امت

پیامبر فرمودند: «أنَا وَ عَلیٌ أبَوا هذِهِ الأُمَّه؛ من و علی پدران این امتیم».

فرزندان ناخلف کج رو، ولی چه کردند با پدر؟ چه کردند با او که مظهر همه خوبی ها و فضایل بود؟

مگر جرم علی(ع)  چه بود؛ جز عدالت؟! علی(ع) ، فدایی عدالت شد و به همه آموخت که کسی می تواند به جامعه اش آزادی ببخشد که از آزادی خود بگذرد و علی از آزادی خود گذشت.

سوگ کوچه های بی قرار

زینب مسرور

هر شب، تو بودی و ضرب گام هایت در کوچه پس کوچه های غبار گرفته کوفه؛ تو بودی و تکرار نگاه هایی که کوچه کوچه و خانه خانه، دست های منتظر کودکان یتیم را جست وجو می کرد تا غم تنهایی و بی کسی شان را دو نیمه کند.

امشب دیگر کسی صدای گام های مهربان تو را در کوچه های بی قرار کوفه احساس نکرد. آسمان، کلافی سردرگم بود و زمین، ملتهب و نگران.

غصه، چاه، نخلستان و...

سر به آسمان بلند کرده بودی و زیر لب، رمز رستگاری را زمزمه می کردی، چشمان دخترت کلثوم، آکنده از بی قراری و نگرانی. مرغابی ها دست به دامانت شدند و خواهش نرفتن را با زبان  بی زبانی با تو زمزمه کردند، حلقه در از کدام راز سر به مهر تو باخبر بود که دست در دامانت زد و دامنگیرت شد؟!

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه